loading...
سلطان نصیر

https://t.me/soltannasir/2443

قسمت هایی از فیلم مرلین که در آن بانوی دریاچه که موکّل ( نگهبان ) دریاچه می باشد را نشان می دهد. مرلین شمشیر اکس کالیبور را از وی تحویل می گیرد. 

 

اینجا نکته جالبی وجود دارد و آن این است که بر اساس روایات، تابوت عهد در دریاچه طبریه در بین فلسطین اشغالی و بلندی های جولان قرار دارد. احتمالا موکّل (نگهبان) دریاچه طبریه حافظ تابوت عهد است. و این موجود به اندازه ای قدرتمند می باشد که جهودان تاکنون نتوانسته اند به این امانت الهی دست پیدا کنند و هرگز هم دست پیدا نخواهند کرد. 

 

@soltannasir

@soltannasir 

 

   {پیوند اسطوره با دین 302}

 

   {ذوالقرنین قرآن کیست ? 62} 

  

 {نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب23 }

 

{انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 17}

 

 

ادامه...👇

 

{و هنگامی که قوم او با وی مناظره و احتجاج می کردند، حضرت ابراهیم علیه السلام اظهار می داشت: «أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ _یعنی، پروردگارم برای (حقایق را) بیان کرده و مرا هدایت نموده است_ وَلَا أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ*وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ_آیا دربارهٔ خداوند با من محاجّه و مناظره می کنید، حال آن که او مرا هدایت کرده است، من از آن چیزی که شریک او می پندارید نمی ترسم، مگر آن که پروردگار من چیزی را بخواهد؛ علم پروردگار من همه چیز را در بر گرفته است، آیا متذکّر نمی شوید و پند نمی گیرید? *چرا از آن چیزی که شریک خدایش ساخته اید بترسم در حالی که شما چیزهایی را که هیچ دلیلی دربارهٔ آن ها نازل نکرده است، می پرستید و بیمی به دل راه نمی دهید? اگر می دانید بگویید که کدام یک از این دو گروه برای ایمنی سزاوارتر هستند? _: آیا من نسبت به در امان بودن سزاوارتر می باشم، که خداوند راعبادت و ستایش می نمایم? و یا شما که بت ها را می پرستید?» } (تفسیر روایی البرهان به نقل از تفسیر قمی)

 

اما حدیث دوم به نقل از البرهان :👇

 

{ 1/3609). شیخ صدوق با سند خود از علی بن محمد بن جهم روایت کرده است، که گفت: روزی در مجلس مأمون (عبّاسی) حاضر شدم و امام رضا علیه السلام نیز حضور داشت، مأمون اظهار داشت: ای فرزند رسول خدا ! آیا از فرمایشات شما این نیست که پیامبران، معصوم هستند? حضرت فرمود: بلی، _سپس مأمون پرسش هایی از آیات شریفه قرآن، در رابطه با پیامبران، سؤال کرد؛ در ضمن آن چه سؤال نمود این بود: مرا از فرمایش خدای عزّ وجلّ، دربارهٔ حضرت ابراهیم علیه السلام آگاه فرما: «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي»_وقتی شب او را فرا گرفت، ستاره ای دید و گفت: این پروردگار من است?!_. 

امام رضا علیه السلام فرمود: همانا ابراهیم علیه السلام در میان سه گروه واقع شده بود: گروهی که (ستارهٔ) زهره را، گروهی که ماه را و گروهی که خورشید را می پرستدیند؛ و این در زمانی بود که از مخفی گاهش _ که در زیر زمین او را پنهان داشته بودند_ خارج شد، هنگامی که تاریکی شب او را فرا گرفت و (ستاره) زهره را مشاهده کرد، گفت: من غروب کننده ها را دوست ندارم؛ زیرا غروب کرد و ناپدید شد و غروب کردن از صفات پدیده ها (و آفریده ها) می باشد نه از صفات موجود (و پروردگار) قدیم و ازلی؛ و موقعی که ماه را در آسمان دید، نیز با حالت انکار و استفهام گفت: آیا این پروردگار من است?! 

اما وقتی غروب کرد، گفت: «لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ »_اگر پروردگارم، مرا هدایت نکند از گمراهان خواهم شد_ (منظورش این بود که اگر پروردگارم هدایتم نمی کرد گمراه گردیده بودم)؛ چون صبح شد و خورشید را دید، باز از روی انکار گفت: آیا این پروردگار من است?! این از ماه و از زهره بزرگتر است، ولی هنگامی که خورشید هم غروب نمود و ناپدید شد به آن سه گروه خطاب کرد و اظهار نمود: «يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ*وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَك فیَ إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ»_ ای مردم! من از آن چه شما آن ها را شریک خدا قرار می دهید، دوری کنم و بیزاری می جویم* من روی خود را به سوی کسی که آسمان ها و زمین را آفریده، بر می گردانم، از باطل به سوی حقّ می روم و مشرک نخواهم بود_. 

و ابراهیم علیه السلام با این گفته های خود، خواست باطل بودن دین شان را برای آنان روشن نماید و برایشان ثابت کند که عبادت کردن چیزهایی که همانند زهره، ماه و خورشید هستند صحیح نیست؛ بلکه آن کسی که شایستهٔ عبادت و پرستش می باشد،خالق آن ها و خالق آسمان و زمین است؛ و آن دلیل هایی را که برای قوم خود می آورد، الهام خداوند متعال می باشد، همان طوری که می فرماید: «وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ » و آن ها دلیل ها و حجت های ما بود که به ابراهیم عطا نمودیم، تا در مقابل قوم خود بر آنان استدلال کند. } (تفسیر البرهان به نقل از عیون اخبارالرضا) 

 

 

ادامه دارد...

 

@soltannasir

⭐️🌞🌝🌛

@soltannasir 

 

   {پیوند اسطوره با دین 301}

 

   {ذوالقرنین قرآن کیست ?61} 

  

 {نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 22}

 

{انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 16}

 

ادامه...👇

 

{ و مادر ابراهیم با این ترتیب، ابراهیم را از کشته شدن نجات داد و ابراهیم (به سرعت) در غار به سرعت رشد می کرد، به طوری که رشد روزانه او به قدر رشد ماهانهٔ کودکان دیگر بود، او تا 13 سالگی در غار زندگی کرد و مادرش (گاهی به دیدار او می آمد)، روزی از روزها که مادرش به ملاقات او آمده بود، ابراهیم به دامان او چنگ زد و از او خواست که وی را از غار بیرون ببرد، مادر ابراهیم به او گفت: ای فرزندم! اگر پادشاه بداند که تو این زمان به دنیا آمده ای، تو را به قتل می رساند.

پس موقعی که همراه مادرش از غار خارج شد، خورشید غروب کرده بود و ناگهان چشم به ابراهیم به 👈ستارهٔ زهره  افتاد و گفت: این پروردگار من است، ولی وقتی زهره غروب کرد، ابراهیم گفت: اگر این ستاره پروردگار من بود، غروب نمی کرد و ناپدید نمی شد، من غروب کنندگان را دوست ندارم، آن گاه به مشرق نظر کرد و دید که ماه طلوع کرده، با خود گفت: این پروردگار من است، چون بزرگ تر و نورانی تر است، امّا وقتی ماه حرکت کرد و غروب نمود، ابراهیم گفت: «لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ»_اگر پروردگارم مرا هدایت نکند هر آینه از گمراهان خواهم بود_ و هنگامی که صبح دمید و خورشید طلوع کرد و ابراهیم نور آن را مشاهده کرد، گفت: این پروردگار من است، این بزرگ تر و بهتر است، ولی چون خورشید حرکت کرد و سپس غایب و ناپدید شد، ابراهیم متوجّه پروردگار حقیقی گشت و خداوند پرده های غفلت را از او برگرفت و 👈حجاب ها را کنار زد، تا ابراهیم عرش و ملکوت آسمان ها و زمین را مشاهده کند. 

آن وقت به قوم خود گفت: «قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ* وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ * إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ»_ من از آن چه شما شرک می ورزید بیزارم* من روی خود را متوجّه آفرینندهٔ آسمان ها و زمین کرده ام و بر دین حنیف اسلام هستم و از مشرکین نمی باشم_ آن وقت به خانهٔ مادرش وارد شد و داخل فرزندان دیگر گردید.

از امام صادق علیه السلام دربارهٔ سخن ابراهیم علیه السلام : «هذا ربی»، سؤال شد که آیا در گفتار خود مشرک نبود?

فرمود: نه، ولی اگر شخصی امروزه آن را بگوید، مشرک خواهد بود و در سخن حضرت ابراهیم علیه السلام شرکی وجود نداشت، بلکه او در جستجوی پروردگارش  بود، ولی این سخن از غیر او شرک می باشد. 

وقتی مادر ابراهیم به همراه او وارد خانه شد و آزر او را دید، از مادرش پرسید : این پسر مال کیست که در این سن زنده مانده، با این که پادشاه همه پسران را می کشته است ? 

مادرش گفت این پسر تو است، من او را در این مدّتی که از تو دوری گزیده بودم، به دنیا آوردم. آزر گفت: وای بر تو ! اگر پادشاه متوجه این مطلب شود، منزلت ما، در نزد او کاهش می یابد_ چون آزر صاحب امور نمرود و وزیر او بود و نیز برای او و مردم، بت می تراشید و بت ها را به فرزندانش می داد تا بفروشند، او همچنین در بُت کده بود_ مادر ابراهیم گفت: پس بهتر است پادشاه از وجود او مطّلع نشود و او به عنوان فرزند، نزد ما بماند و اگر هم متوجّه وجود او شد، من خودم او را با استدلال قانع می کنم (تا مطمئن شود که این پسر، آن مولودی که پیش بینی شده، تاج و تختش را سرنگون می کند، نیست). 

و آزر هر چه به ابراهیم علیه السلام می نگریست، محبّتش نسبت به او بیشتر می شد، بت ها را (که ساخته بود) به ابراهیم می داد تا او هم مثل دیگر فرزندانش، بت ها را برای او بفروشد، ابراهیم ریسمان به گردن بت ها می انداخت و آن ها را روی زمین می کشید و (با صدای بلند) می گفت: چه کسی (از شما) چیزی را که نه نفعی برایش دارد و نه ضرری، خریداری می کند?! سپس آن بت ها را در آب فرو می برد و می گفت: بخور، بنوش، اگر می توانی با من سخن بگو! 

برادرانش این جریان را برای پدرشان نقل کردند و او ابراهیم را از این برخورد، نهی کرد، اما ابراهیم دست از این کارها برنداشت، پس پدرش او را در منزل زندانی کرد و به او اجازهٔ خروج نداد. }

 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌛🌜🌙

@soltannasir 

 

   {پیوند اسطوره با دین 300}

 

   {ذوالقرنین قرآن کیست ? 60} 

  

 {نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 21}

 

{انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 15}

 

ادامه...👇

 

{وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴿۸۱﴾

 

و چگونه از آنچه شريك [خدا] مى‏ گردانيد بترسم با آنكه شما خود از اينكه چيزى را شريك خدا ساخته‏ ايد كه [خدا] دليلى در باره آن بر شما نازل نكرده است نمى‏ هراسيد پس اگر میدانید كدام يك از [ما] دو دسته به ايمنى سزاوارتر است (۸۱)

 

الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ ﴿۸۲﴾

 

كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده‏ اند آنان راست ايمنى و ايشان راه‏يافتگانند (۸۲)

 

وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ﴿۸۳﴾

 

و آن حجت ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم درجات هر كس را كه بخواهيم فرا مى ‏بريم زيرا پروردگار تو حكيم داناست (۸۳)} (سورهٔ مبارکه انعام)

 

در تفسیر این آیات می توان دو نظریه را مطرح نمود که هر کدام را حدیثی نیز تایید می نماید. نخست آن است که بگوییم حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام، پس از احتجاج با پدر (پدرخوانده) خویش چون آنها تماثیل خدایان دروغینشان را با توجه به صورت رب النوع اجرام آسمانی می ساختند. ابراهیم خلیل علیه السلام نیز چون فطرتاً بدنبال یگانه خالق جهان هستی بوده است. ابتدا با دیدن کوکبی آن را به عنوان خدای می گیرد اما پس ار غروب فطرتاً در می یابد که وی نمی تواند خداوند باشد. و همین اتفاق دربارهٔ قمر و شمس نیز می افتد. تا آنکه ناگهان پرده از جلوی چشم حضرتش برداشته می شود. و ملکوت آسمانها و زمین را مشاهده می نماید و به یگانگی پروردگار یقین می آورد. حدیثی نیز در تفسیر قمی موید این ترتیب در داستان حضرت ابراهیم علیه السلام است. اما روایت دیگر این است که حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام ابتدا ملکوت آسمانها و زمین را می بیند سپس برای هدایت قومش و اینکه به آنان بفهماند ستارگان که غروب می نمایند نمی توانند خداوند باشند. از روی انکار و برای تعلیم و تعلم قوم خویش آنان را خدای می نامد. این دومی به ظن فقیر به صواب نزدیک تر است. 

 

اما حال دو حدیث را در این باره به نقل از تفسیر روایی البرهان نقل می نماییم : 👇

 

{11/3621). همچنین (علی بن ابراهیم قمی) با سند خود از ابن مسکان روایت کرده است، که گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: آزر، پدر (پرورشی و تربیتی) ابراهیم علیه السلام منجّم دربار نمرود بن کنعان بود، روزی به نمرود گفت: من با 👈حساب نجومی به این نتیجه رسیده ام که در این زمان مردی پدید می آید که این دین فعلی را نسخ می نماید و مردم را به دین جدیدی دعوت می کند. 

نمرود به او گفت: این مرد در چه شهری خواهد بود?  

آزر گفت: در همین شهر_منزل نمرود در محلی به نام «کوثی ربّا»، در حوالی شهر بابل بود_. 

پس نمرود به او گفت آیا به دنیا آمده است? 

گفت: هنوز به دنیا نیامده است. 

پس نمرود اظهار داشت: سزاوار است که میان مردان و زنان جدایی بیندازیم تا نطفه این کودک منعقد نشود و چنین کردند. 

مادر ابراهیم باردار شده بود، ولی حامله بودن او ظاهر و آشکار نشده بود، هنگامی که زمان ولادت ابراهیم نزدیک شد، مادرش به آزر گفت: ای آزر من بیمارم و می خواهم مدّتی از تو کناره گیری کنم و در آن زمان، هر زنی که بیمار می شد و یا می خواست تا زایمان کند از همسرش کناره گیری می کرد، پس مادر ابراهیم در غاری ساکن شد و ابراهیم را به دنیا آورد، او را در پارچه ای پیچید (و درون غار نهاد) و به خانه بازگشت، درب غار را با سنگی مسدود کرد و خدای مهربان از انگشت ابهام ابراهیم علیه السلام برای او شیر جاری می کرد و مادرش گاهی برای سرکشی به نزد او می آمد و مواظب بود تا شخصی متوجّه رفت و آمد او نشود؛ چون نمرود برای هر زن حامله، مأموری قرار داده بود که اگر فرزند پسر متولّد شود او را ذبح کند. }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🍆🌊🌞🌝

@soltannasir 

 

   {پیوند اسطوره با دین 299}

 

   {ذوالقرنین قرآن کیست ? 59}

   

 {نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 20}

 

{انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 14}

 

ادامه...👇

 

اما در آیاتی دیگر از قرآن مجید و عزیز به بعضی موجوداتی که پیشینیان آنها را با عنوان خدایان می پرستیدند. نظیر بعل و جبت و طاغوت اشاره شده است. و از سیاق آیات این فرومایگان،  موجوداتی شریر محسوب می شوند. پس مسلماً جزو فرشتگان و ملائکه نیستند. اما در عین حال در این آیات و حتی احادیث فرقین تا آنجا که بنده دیده ام اشاره ای به جن بودنشان نیز نشده است ! پس چه هستند ? این همان دسته سومی است که با ستارگان و قوای طبیعی ارتباط تنگاتنگ دارند. بعل فرزند ال نام خدای تمدن های اوگاریت و کنعان است. که به مرور جایگاه (ال EL אל) را می گیرد و به جای وی پرستیده می شود. جبت همانگونه در دروس پیشین ثابت نمودیم نام ایزد زمین در نزد مصری ها می باشد. ایزد جب یا گب که به جبت یا گبت و قبط تبدیل شده است. و حتی واژهٔ اجپت نیز ریشه در نام این ایزد مذکر و منفی دارد. طاغوت نیز به ظن قوی تفنوت مادر جبت است.

 

اما در داستان حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام به وضوح به این دسته از موجودات اشاره شده است. ما برای فهم درست آیات داستان ابراهیم خلیل علیه السلام باید نسبت به دوره ای که آن حضرت زندگی می نموده اشراف داشته باشیم. زیرا ماجرای حضرت یک حقیقت تاریخی است که در بستر مکان و زمان رخ داده است. ما امروزه به خوبی می دانیم که در حدود سالهای 1700 الی 2000 پیش از میلاد که اکثر محققین دوران زندگی حضرت ابراهیم را آن هنگام می دانند. کیش مردمان میان رودان چگونه بوده است. بنابراین اگر شناخت تاریخی را در کنار آیات داستان حضرت بگذاریم  و از احادیثی که در باب آیات روایت شده نیز استفاده نماییم آنگاه به نگاه نسبتاً جدیدی دست خواهیم یافت که ماجرا را اندکی نسبت به تفسیر سایر مفسرین متفاوت می نماید.

به آیات 74 الی 83 سوره مبارکهٔ انعام توجه نمایید: 👇 

 

{وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ 👈أصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۷۴﴾

 

و [ياد كن] هنگامى را كه ابراهيم به پدر خود آزر گفت آيا بتان را خدايان [خود] مى‏ گيرى من همانا تو و قوم تو را در گمراهى آشكارى مى ‏بينم (۷۴)

 

وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ 👈ملَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ👉 ولِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ ﴿۷۵﴾

 

و اين گونه 👈ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين‏ كنندگان باشد (۷۵)

 

فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى 👈كوْكَبًا قَالَ 👈هذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ ﴿۷۶﴾

 

پس چون شب بر او پرده افكند ستاره‏ اى ديد گفت اين پروردگار من است و آنگاه چون غروب كرد گفت غروب ‏كنندگان را دوست ندارم (۷۶)

 

فَلَمَّا رَأَى 👈الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ 👈هذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ ﴿۷۷﴾

 

و چون ماه را در حال طلوع ديد گفت اين پروردگار من است آنگاه چون ناپديد شد گفت اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعا از گروه گمراهان بودم (۷۷)

 

فَلَمَّا رَأَى 👈الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ 👈هذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ ﴿۷۸﴾

 

پس چون خورشيد را برآمده ديد گفت اين پروردگار من است اين بزرگتر است و هنگامى كه افول كرد گفت اى قوم من من از آنچه [براى خدا] شريك مى‏ سازيد بيزارم (۷۸)

 

إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي 👈فطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۷۹﴾

 

من از روى اخلاص پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است و من از مشركان نيستم (۷۹)

 

وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلَا 👈أخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ 👈إلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ﴿۸۰﴾

 

و قومش با او به ستيزه پرداختند گفت آيا با من در باره خدا محاجه مى ‏كنيد و حال آنكه او مرا راهنمايى كرده است و من از آنچه شريك او مى‏ سازيد بيمى ندارم مگر آنكه پروردگارم چيزى بخواهد علم پروردگارم به هر چيزى احاطه يافته است پس آيا متذكر نمى ‏شويد (۸۰) }

 

 

ادامه...👇

 

 

@soltannasir

🌊🌞🌝

@soltannasir 

 

    {پیوند اسطوره با دین 298}

 

    {ذوالقرنین قرآن کیست ? 58} 

  

 {نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 19}

 

{انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 13}

 

ادامه...👇

 

{ و ممکن است از آیه شریفهٔ «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۸۲﴾فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾=چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مى‏ گويد باش پس [بى ‏درنگ] موجود مى ‏شود (۸۲)پس [شكوهمند و] پاك است آن كسى كه ملكوت هر چيزى در دست اوست و به سوى اوست كه بازگردانيده مى ‏شويد (۸۳)» و آیهٔ «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ ﴿۵۰﴾=و فرمان ما جز يك بار نيست [آن هم] چون چشم به هم زدنى»

حقیقت معنای امر را به دست آورد، و در بعضی مباحث گذشته نیز درباره آن مختصری صحبت شد، و به زودی بحث مفصل آن در کلامی که پیرامون ملائکه از نظر قرآن خواهیم داشت، خواهد آمد و در آنجا خواهیم گفت که حقیقت ملک در نظر قرآن چیست. } (ترجمه تفسیر المیزان جلد 14 صفحات 386 الی 388)

 

عزیزان نظر مفسر بزرگ علامه طباطبایی را بر آیات 26 و 27 سورهٔ مبارکه انبیا ملاحظه نمودید. اینکه ملائکه نیز گاه به اشتباه به عنوان فرزندان حق تبارک تعالی شناخته می شدند و توسط پیشینیان پرستیده می شدند. و خود این ملائکه چنانچه که در تفسیر آیات سورهٔ مبارکه سبأ ملاحظه نمودید از پرستیده شدن توسط انسان ها بیزاری می جویند. 

و این همان معنی است که به نظر ما در مورد آیین مهری و میثاقی مردمان باستان صدق می نماید. آیینی که یکی از کهن ترین مذاهب بشری است و ردپای آن را در ادیان ابراهیمی نیز می توان به وضوح مشاهده نمود. هر چند که دین مهری که دین ایرانیان باستان و شخصیت های تاریخی اسطوره ای ما بوده به مرور دچار انحرافاتی می شود و میترای میانجی کم کم به صورت مستقل پرستیده می شود. و حتی در مهرکده های میترائیسم رومی بت ها و تمثال هایی نیز برای وی می تراشند. تمام این اعمال باطل مهردینان لزوما ارتباطی به جایگاه این موجود الهی (فرشته حجرالاسود از نظر ما) و آیین عرفانی کهن اولیه وی ندارد. و مطمئناً وی نیز از پرستیده شدن به جای حق تبارک تعالی بیزار است.

 

اما یکی دیگر از آیاتی که نشان دهنده این حقیقت است که خدایان مردمان باستان همگی جن نیستند. آیات ابتدایی سورهٔ مبارکه جن می باشد. به این آیات توجه فرمایید: 👇

 

{قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا ﴿۱﴾يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا ﴿۲﴾وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا ﴿۳﴾وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا﴿۴﴾=بگو به من وحى شده است كه تنى چند از جنيان گوش فرا داشتند و گفتند راستى ما قرآنى شگفت‏ آور شنيديم (۱)[كه] به راه راست هدايت مى ‏كند پس به آن ايمان آورديم و هرگز كسى را شريك پروردگارمان قرار نخواهيم داد (۲)و اينكه او پروردگار والاى ما همسر و فرزندى اختيار نكرده است (۳)و [شگفت] آنكه كم خرد ما در باره خدا سخنانى ياوه مى‏ سرايد (۴)} 

 

در این آیات الله تبارک تعالی از زبان گروهی از جنیان که به رسول اللّه صلوات اللّه علیه ایمان می آورند. نقل می نماید. که ما هرگز کسی را شریک پروردگارمان نخواهیم کرد. این بدان معنی است که حداقل  گروهی از جنیان وجود داشته اند که برای خداوند شریک قائل می شدند و سپس جنیان مومن می گویند که الله تبارک تعالی هرگز همسر و فرزندی نداشته است. و در ادامه جنیان مومن می گویند که گروهی از جنیان کم خرد دربارهٔ خداوند سخنانی یاوه می سرایند. که احتمالاً این سخنان یاوه همان تجسم خداوند و داشتن همسر و فرزندان برای وی است که گروهی از مشرکین انسانی نیز قائل به آن بوده اند.

خب سوال اینجا است که جنیان کدام موجودات را به عنوان فرزندان خداوند و همسر وی در نظر می گرفتند ?! 

آیا جن های بزرگتر و قوی تر را به عنوان خدایان در نظر می گرفتند ? اگر اینگونه بود جنیان مومن می گفتند که گروهی از ما از بین خویش شریکانی برای خداوند قرار می دهند ! در حالی که چنین نیست. 

یا دسته دیگری از موجودات را به عنوان خدایان در نظر می گرفتند ?! 

آیا آن دسته دیگر که جن نیستند حتماً همگی فرشته هستند ?!  لزوما خیر

در قرآن به پرستش فرشتگان به عنوان فرزندان خداوند اشاره شده است. که ما نیز به اینهمانی بعضی از ایزدان جهان باستان نظیر میترا و سروش و ونند با فرشتگان اشاره نمودیم. 

اما به غیر از این موجودات در آیاتی از قرآن عزیز و مجید به کیش ستاره پرستی مردمان باستان نیز اشاره شده است. که ما به شما خوانندگان گرامی آیات و نکات ظریفش را که حتی از چشم مفسرین پنهان مانده نشان خواهیم داد.  

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌜

@soltannasir 

 

    {پیوند اسطوره با دین 297}

 

    {ذوالقرنین قرآن کیست ? 57} 

  

 {نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 18}

 

{انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 12}

 

ادامه...👇

 

اما در آیه 26 سورهٔ مبارکه انبیاء به وجود گروهی دیگری از موجودات که کارگزاران حق تبارک تعالی هستند و به اشتباه به عنوان فرزندان خداوند یکتا شناخته می شدند اشاره شده است. اکثر مفسرین این دسته از موجودات را فرشتگان می دانند. در نتیجه تمام موجوداتی که در نزد مشرکین به عنوان فرزندان خداوند شناخته می شدند. از گروه جنیان نبوده اند. 

به آیات 25 الی 27 سورهٔ مبارکهٔ انبیا توجه نمایید : 👇

 

{وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ﴿۲۵﴾وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ 👈عبَادٌ مُكْرَمُونَ ﴿۲۶﴾لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴿۲۷}= و پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر اينكه به او وحى كرديم كه خدايى جز من نيست پس مرا بپرستيد (۲۵)و گفتند [خداى] رحمان فرزندى اختيار كرده منزه است او بلكه [فرشتگان] بندگانى ارجمندند (۲۶)که در سخن بر او پيشى نمى‏ گيرند و خود به دستور او كار مى كنند (۲۷) } (سورهٔ مبارکه انبیا)

 

حال به تفسیر علامه طباطبایی بر آیات 26 و 27 سورهٔ مبارکه انبیاء توجه فرمایید : 👇

 

{ «وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ». 

از ظاهر سیاق بر می آید که این جمله حکایت کلام بت پرستان است که می گفتند، ملائکه فرزندان خدا هستند، و به همین جهت مراد از «عباد مکرمین» نیز ملائکه است، و خدای تعالی با جملهٔ «سُبْحَانَهُ» خود را منزه از فرزند داشتن کرده، بعد با اضراب حال ملائکه را بیان کرده که بندگانی مکرمّند، و چون جملهٔ «لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ...» در آیه بعدی بیان کمال عبودیت ملائکه، از حیث آثار، و صفای آن از حیث خواص است، و نیز چون قبلاً آنان را عباد نامید، در نتیجه مراد از اکرام ملائکه، اکرامشان به خاطر همان عبودیت بوده نه به غیر آن؛ بنابراین برگشت معنا به این می شود که ملائکه بندگانی هستند دارندهٔ حقیقت معنای بندگی، دلیلش هم این است که آثار عبودیت کامل ار عبودیتشان مشاهده می شود، و آن این است که هرگز در سخن از خدا سبقت نمی گیرند. پس مراد از اینکه ملائکه را عباد خواند، با اینکه تمامی موجودات دارای شعور، همه عباد و بندگانند، خواست به آنان بفهماند که عبودیتی که دارند خدا به ایشان کرامت کرده، و این موهبت، عطیه ای است الهی، پس خود را جز بنده نمی بینند، و این نظیر مخلص (به کسر لام) برای خدا است، که وقتی کسی چنین شد، خدا هم در مقابل، او را مخلّص (به فتح لام) برای خود قرار می دهد چیزی که هست فرق میان کرامت ملائکه و کرامت بشر_ هر چند که در هر دو موهبتی است_ این است که این موهبت را به بشر از راه اکتساب می دهند، ولی به ملائکه بدون اکتساب؛ (دقت فرمایید).

 

« لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»

 

وقتی گفته می شود: فلانی در سخن از فلانی پیشی نمی گیرد، معنایش این است که قبل از اینکه او دربارهٔ چیزی سخنی بگوید، این دربارهٔ آن هیچ حرفی نمی زند، پس این هر چه می گوید پیرو گفته های او است، که چه بسا از همین معنا به طور کنایه تعبیر می کنند به اینکه اراده اش تابع اراده او است؛ و در جملهٔ « وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» ظرف «بِأَمْرِهِ» متعلق است به جمله «يَعْمَلُونَ» و اگر از متعلق خود جلو افتاده برای افاده حصر است، تا برساند تنها به امر او عمل می کنند نه بدون امر او، البته انحصاریه این معنا است نه اینکه بخواهد عمل به دستور خدا را نفی کند، پس فعل ملائکه تابع امر و اراده او است، همچنانکه گفتار ملائکه هم تابع قول خدا است، پس ملائکه، هم از جهت فعل و هم از جهت قول، تابع ارادهٔ خدا هستند. 

و به عبارتی دیگر اراده و عمل ملائکه تابع ارادهٔ او است، چون منظور از «قول» در آیهٔ شریفه همان اراده خدای تعالی است، پس ملائکه نمی خواهند مگر آنچه را که او می خواهد، و نمی کنند مگر آنچه را که او نمی خواهد (می خواهد) و این کمال بندگی را می رساند، چون عبودیت عبد این اقتضا را دارد که اراده و عمل خود را ملک مولا بداند. این بود آنچه ظاهر آیه آن را افاده می کند، و البته در صورتی تمام است که مراد از امر، ضد و مقابل نهی باشد، آن وقت آیه می فهماند که ملائکه اصلاً معنای نهی را نمی دانند چون شناختن نهی، فرع امکان انجام عمل مورد نهی است، و ملائکه هیچ عملی را انجام نمی دهند مگر به امر خدا. }

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌊🏔

@soltannasir 

 

    {پیوند اسطوره با دین 296}

 

    {ذوالقرنین قرآن کیست ? 56} 

  

 {نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 17}

 

{ انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 11}

 

ادامه...👇

 

{ بلکه در پاسخ گفتند که : ما به غیر از تو ولیی برای خود نمی شناسیم، و ولی ما تنها تویی، و با نفی ولایت غیر از خدا، عدم رضایت خود را به طور کنایه رساندند؛ چون اگر بر پرستش مشرکین راضی می شدند، قهراً بین آنان و مشرکین موالاتی می بود، و این موالات با انحصار ولایت در خدا منافات دارد، بعد از آنکه ولایت را منحصر در خدای تعالی کردند، دیگر معنا ندارد بین آنان و پرستندگانشان موالاتی باشد، و وقتی موالاتی نبود، رضایت به پرستش آنان نیز نخواهد بود.

سپس بنا به حکایت قرآن کریم گفتند: «بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ» و جن دومین طایفه از طوایف سه گانه ای هستند که مورد پرستش مشرکین واقع شده اند؛ چون گفتیم: مشرکین سه طایفه از موجودات را می پرستیدند، ملائکه، و جن، و قدیسین از بشر را، از این سه طایفه دو طایفهٔ اول در استحقاق پرستش مقدم بر طایفه سوم می باشند، و طایفهٔ سوم هر چند که اگر به حد کمال رسیده باشند، از دو طایفهٔ اول افضلند، و لیکن هر چند باشند ملحق به آن دو طایفه اند.

و اینکه ملائکه در کلام خود کلمهٔ اضراب و اعراض، یعنی کلمهٔ «بل» را به کار بردند، دلیل بر این است که جن به پرستش بت پرستان راضی بوده اند. 

و جن همان کسانی هستند که وثنی ها آنها را مبادی شرور، و پیدایش فساد در عالم می دانستند، و آنها را می پرستیدند، برای اینکه از 👈شرشان محفوظ بمانند، همچنان که ملائکه را مبدء تاریخ پنداشته، آنها را می پرستیدند، تا خیرات آنان را به سوی خود سرازیر کنند. 

مراد از جن اینهایند، نه آنکه _چنانچه بعضی گفته اند👈_ ابلیس و فرزندان، و یاوران وی باشند، و معنای عبادت ابلیس این باشد که دعوت وی را اطاعت نموده، و به دعوت وی ملائکه را می پرستیدند، و یا به دعوت وی هر گناه دیگری را مرتکب می شدند.

دلیل بر بطلان این تفسیر، تعبیری است که در آیهٔ شریفه به لفظ ایمان آمده، نه به لفظ اطاعت، و نیز آن تفسیر دیگر که گفته: «جن در برابر مشرکین مجسم می شدند، و مشرکین آنها را ملائکه می پنداشتند، و می پرستیدند» و همچنین آن تفسیر دیگر که گفته : «جنیان بدرون بت ها می رفتند، تا در هنگام پرستش بت پرستان، ایشان پرستش شوند» صحیح نیست. 

و ای بسا وجه اینکه ایمان به جن را به بیشتر مشرکین نسبت دادند، نه به همهٔ آنان این باشد که بیشتر مشرکین منظورشان از بت پرستی مصونیت از شرور آلهه بوده، و از سوی دیگر در مذهب ایشان مبدء تمامی شرور جن بوده است، پس در نتیجه پرستش بیشتر آنان به طور ناخودآگاه پرستش جن بوده است. 

و اینکه بعضی از مفسرین گفته اند: منظور از اکثر، 👈همگی مشرکین است، صحیح نیست؛ چون این توجیه و تفسیر وقتی صحیح است، که کلمهٔ عبادت به اطاعت تفسیر شود، و حال آنکه توجه فرمودید که: آیهٔ شریفه سخنی از اطاعت به میان نیاورده، بلکه سخن از ایمان گفته است. } (ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحات 581 الی 583) 

 

همانگونه که ملاحظه می نمایید علامه طباطبایی در تفسیر آیات 40 و 41 سورهٔ سبأ تفسیری متفاوت از آنچه که اهل ظاهر از ظاهر این آیات می نمایند ارائه می دهد. و می فرمایند که این آیه ابداً به این معنا نیست که تمام ایزدان جن هستند آنگونه که آقایان فکر می نمایند. و حتی ایشان به درستی جنیانی را که بعضا به عنوان خدایان پرستیده می شدند مبادی شروری می دانند که پیشینیان اعتقاد داشتند که باید به این مبادی شرور قربانی تقدیم نمایند تا از عذاب و شرارتشان در امان ماند و اینکه این خدایان جنی از فرزندان ابلیس باشند را نفی می نمایند.  

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

⭐️☀️

@soltannasir 

 

    { پیوند اسطوره با دین 295}

 

    

{ ذوالقرنین قرآن کیست ? 55} 

 { نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 16}

 

{ انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 10}

 

ادامه...👇

 

جالب این است که علامه طباطبائی در تفسیر گرانسنگ خویش المیزان با وجودی که مربوط به سالها پیش است کاملا به طبقه بندی موجوداتی که به عنوان خدایان پرستیده می شده اند. اشراف داشته اند. ایشان عده ای از خدایان دروغین مردمان باستان را جن و عده ای را فرشته و گروه دیگر را قدیسان انسانی می دانند و در جایی دیگر به کیش ستاره پرستی مشرکین نیز اشاره می نمایند. هر چند که فقیر در بعضی جاها با علامه بزرگوار طباطبایی اختلافاتی دارم اما نبوغ حضرتش را تحسین می نمایم و انصافاً بسیاری از نظرات ایشان در آن دوره با آن امکانات محدود از نظرات بسیاری از فضلای فعلی حوزه جلوتر بود. باید بدین نکته مهم توجه داشت که نظرات علامه طباطبایی تنها با اکتفا به منابع اسلامی اعم از تفسیر و حدیث و کتب تاریخی دوره اسلامی است. و دورانی که علامه طباطبایی زندگی می نمودند ما به اندازه امروز منبع به زبان فارسی دربارهٔ تاریخ و دین ملل باستان و اسطوره هایشان در اختیار نداشتیم. هر چند که هنوزم منابع به زبان فارسی در این زمینه نسبت به زبان های غربی اندک است. اما قابل مقایسه با دوران علامه طباطبایی نمی باشد.

حال به تفسیر علامه طباطبایی بر آیات 40 و 41 سورهٔ مبارکهٔ سبأ 👈 {وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَؤُلَاءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ ﴿۴۰﴾قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ ﴿۴۱﴾=و [ياد كن] روزى را كه همه آنان را محشور مى ‏كند آنگاه به فرشتگان مى‏ فرمايد آيا اينها بودند كه شما را مى ‏پرستيدند (۴۰)مى‏ گويند منزهى تو سرپرست ما تويى نه آنها بلكه جنيان را مى ‏پرستيدند بيشترشان به آنها اعتقاد داشتند (۴۱)}

توجه فرمایید: 👇

 

{«وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَؤُلَاءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ»

 

 مراد از «هُم جمیعاً» _به شهادت سیاق_ عابدها و معبودهایند، و یا به عبارت دیگر بت ها و بت پرستاند. و در جملهٔ «ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَؤُلَاءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ» که خدای تعالی سؤال می کند، منظور سؤال از اصل فرشته پرستی نیست، و از ملائکه نمی پرسد، که آیا بت پرستان شما را پرستش می کردند یا نه؛ چون اگر سؤال این بود. دیگر معنا نداشت ملائکه آن را انکار کنند، بگویند: « سُبْحَانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنَا...»، چون در اینکه مشرکین 👈ملائکه را می پرستند هیچ حرفی نیست، بلکه مراد، سؤال از رضایت ملائکه است، که آیا شما به پرستش مشرکین. و خضوع عبادتی ایشان در برابر شما راضی بودید، یا خیر?

همانطور که در آیهٔ: «أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيْنِ مِن دُونِ اللَّهِ» ازحضرت مسیح (علیه السلام) نمی پرسد که آیا تو چنین دستوری داده ای ? چون هر چند ظاهر عبارت همین معنا را می رساند، اما می دانیم که منظور این نیست، چون خدای تعالی می داند که مسیح (علیه السلام) چنین دستوری نمی دهد، بلکه مراد این است که آیا تو راضی بودی که امتت تو را به عنوان خدای دوم بپرستند? خواهی گفت: این را هم خدا می دانست که نه ملائکه به شرک مشرکین راضی بودند، و نه مسیح (علیه السلام) به شرک نصاری، در جواب می گوییم:  بله درست است، که خدا این را هم می دانست، اما منظور از این عبارت این است که به هر دو طایفه بفهماند که امیدی که به شفاعت ملائکه و شفاعت حضرت مسیح (علیه السلام) داشتند، بی جا بوده، و برای همیشه از این شفاعت ناامید باشند، و هر چه در دنیا به این منظور عبادت کردند، همه هدر رفته، و بی فایده است.

 

«قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ»

 

ملائکه در پاسخی که به سؤال خدای تعالی داده اند تمامی مراسم ادب را رعایت کرده اند، نخست او را به طور مطلق و بدون قید و شرط منزه از این دانسته اند که کسی غیر از او سزاوار پرستش باشد، دوم اینکه رضایت خود را از اینکه معبود مشرکین واقع شوند، نفی نموده و عرضه داشته اند که: ما به چنین خطایی راضی نبوده ایم، سوم اینکه همین معنا را صریح نگفته اند، و نخواسته اند که حتی چنین خطایی را به زبان بیاورند، نگفتند: ما به عبادت آنان راضی نبودیم، و اصلاً نامی از عبادت آنها نبردند، تا مقام تخاطب و گفتگوی با خدای را به مطلبی که گوش خراش باشد آلوده نکرده باشند، نه با تصور آن، و نه با تصدیقش.}

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌞🌝🌛‌

@soltannasir 

 

    { پیوند اسطوره با دین 294}

 

    { ذوالقرنین قرآن کیست ? 54} 

  

 { نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 15}

 

{ انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 9}

 

ادامه...👇

 

اما همانگونه که ملاحظه نمودید. اسطورهٔ انکی و نین خورسگ به خوبی چیستی موجودات اسطوره ای و نوع خلقتشان و جایگاه و عملکردشان را برای ما نشان می دهد. موجوداتی که لزوماً نه فرشته هستند و نه جن ! همانگونه که پیشتر گفته شد کیش ستاره پرستی مهمترین کیش دنیای باستان بوده است. و بسیاری از بتان تماثیل و نگاره های این موجودات بوده اند. 

 البته باید توجه داشت که موجوداتی که در گذشته توسط قدما پرستیده می شدند. شامل جنیان و فرشتگان و رب النوع ستارگان و رب النوع صور فلکی و موکلّان طبیعی بوده اند. و ما شواهدی بر وجود هر سه دسته در لابه لای کتب تاریخی و اسناد باستانی در اختیار داریم. حتی در قرآن مجید و عزیز نیز به کیش ستاره پرستی اشاره شده است. اما در باب فرشته بودن بعضی ایزدان در لابه لای دروس پیشین سخن ها گفتیم. شباهت بی مثال فرشته خروس مانندی که در حدیث معصوم آمده بود چون این فرشته بال می زند تمام خروسان در زمین بال می زنند. با ایزد سروش که عیناً چنین وصفی در کتاب اوستا از وی شده است. یا شباهت ایزد مهر با فرشته حجرالاسود که هنوز دروسش را تمام ننموده ایم و با سرزلف ایزد مهر کارها داریم. 😊 و شباهت ایزد ونند ستاره ونند (نسر واقع= کرکس نشسته) با فرشته تُرجائیل کرکس شکل در کوه قاف احادیث اسلامی و یا حتی شباهت فرشته روح که در احادیث غیر جبرائیل است با هرمزد (ایزد مشتری) سخن گفته ایم. (هر چند این نظر آخری یعنی اینهمانی هرمزد و روح برای خود فقیر هنوز اطمینان بخش نبوده است)

متاسفانه هنوزم عده ای از اهل ظاهر هستند که نه تخصص علمی و عملی در علوم ماورا دارند و نه در تاریخ ملل باستان و اسطوره مطالعات عمیق و جدی دارند و نه در تفسیر قرآن و حدیث متبحرند. تمامی این موجودات را با استناد به یکی دو آیه قرآن جن می دانند. بی آنکه سایر آیات را در قرآن مجید و عزیز در نظر بگیرند. باور کنید دشمنان ما شیعیان را مسخره می نمایند که اینها هنوز در درک اولیات مانده اند. از دید این دسته از آقایان موکّل نگهبان کوه ها و یا موکّل جنگل ها یا موکّل رودها و دریاچه ها همگی جن هستند ! 😊 و چون از ایشان بپرسیم به معنای واژهٔ جن که معنای پوشیده را می دهد ارجاع می دهند. و چون از ایشان می پرسیم گروهی از ملائکه که در زمین ما حضور دارند و دارای بدن مثالی هستند آیا اینان نیز جن هستند ? پاسخی نمی شنویم. چون از ایشان می پرسیم که جان به نص قرآن مجید و عزیز جد اعلای جنیان است حال آنکه موکلّان دریاها و رودها و باد و جنگل ها و ... اساساً نوع خلقتشان ارتباطی به جان و نار سموم ندارد. پاسخی نمی شنویم. چون به آقایان می گوییم با احادیث جابلقا و جابلسا و موجوداتی که غیر انس و جن هستند و مکلف هم نیستند و در گروه ملائکه و جن و انس قرار نمی گیرند چه می کنید ? پاسخی نمی شنویم. استناد اینان به آیات 40 و 41 سورهٔ مبارکهٔ سبأ و آیهٔ 158سورهٔ مبارکه صافات است. 

 

{وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَؤُلَاءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ ﴿۴۰﴾قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ ﴿۴۱﴾=و [ياد كن] روزى را كه همه آنان را محشور مى ‏كند آنگاه به فرشتگان مى‏ فرمايد آيا اينها بودند كه شما را مى ‏پرستيدند (۴۰)مى‏ گويند منزهى تو سرپرست ما تويى نه آنها بلكه جنيان را مى ‏پرستيدند بيشترشان به آنها اعتقاد داشتند (۴۱) }(سورهٔ سبأ) 

 

{وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ﴿۱۵۸﴾=و ميان خدا و جن‏ها پيوندى انگاشتند و حال آنكه جنيان نيك دانسته‏ اند كه [براى حساب پس‏دادن] خودشان احضار خواهند شد (۱۵۸)}(سورهٔ صافات)

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

⭐️🌞

@soltannasir 

 

    {پیوند اسطوره با دین 292}

 

    {ذوالقرنین قرآن کیست ? 52} 

  

 { نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 13}

 

{ انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 7}

 

ادامه...👇

 

اما همانگونه که ملاحظه نمودید. ایشتار با آشور بنی پال ارتباط خاصی داشته است و آشور بنی پال را فرزند خویش می خوانده است! اما خروجی این ارتباط خاص آشوربنی پال و ایشتار چه می شود ? آیا خروجی معنوی داشته است ? 

خروجی این ارتباط خاص این می شود که آشور بنی پال پادشاه آشوری ها به خواست ایشتار به تمدن ایلام و شهر شوش حمله می نماید و جنایتی را در حق مردمان آن دیار انجام می دهد که در نوع خود بی سابقه است.

به سطور زیر از کتیبه آشور بنی پال توجه فرمایید: 👇

 

{ «من شوش، شهر بزرگ مقدس، مسکن خدایان ایشان، مأوای اسرار ایشان را بنا بخواستهٔ آشور (ایزد آشور) و 👈ایشتار فتح کردم. وارد کاخهایش شدم، و با شادی و بشارت در آنجا اقامت گزیدم. در گنجهایش را گشودم که در آنها طلا و نقره، خواسته و مال فراوان بود. آنچه را که شاهان پیشین تا شاه کنونی عیلام در آنها گرد آورده بودند، و تا به حال هیچ دشمنی، بجز من بر آنها دست نیافته بود، بمنزلهٔ غنیمت در تملک گرفتم. طلا و نقره، خواسته و مال سومر، آکاد و کاردونیاش (بابل) که شاهان پیشین عیلام مکرر غارت کرده و به عیلام آورده بودند... زینت آلات، نشانهای سلطنتی، سلاح های جنگی...همهٔ اثاثهٔ قصورشان که (شاه) روی آنها جلوس میکرد ومیخوابید. (ظروفی) که در آن غذا میخورد... آنها را به منزلهٔ غنیمت بمملکت آشور آوردم.  

من زیگورات شوش را از آجرهائی که با سنگ لاجورد لعاب شده بود، من (نوعی) تزئینات بنا را که از مس صیقلی یافته ساخته شده بود، شکستم. شوشیناک، خدای اسرارآمیز که در مکانهای اسرار آمیزی اقامت دارد، و احدی ندیده است که او چگونه خدائی میکند، سومودو، لاگامار.... این خدایان و این الهه ها، با زینت آلاتشان، ثروتشان، اثاثه شان و روحانیانشان (همه را) بعنوان غنیمت بمملکت آشور آوردم. سی و دو مجسمهٔ سلطنتی را که از طلا و نقره و مس ریخته و با مرمر سفید (تراشیده شده) بود...بمملکت آشور آوردم. تمام شدوها (دیوان) و لاماسوها، نگهبانان معابد را بدون استثنا از بین بردم (مجسمه های) گاوهای نر خشمناکی را که زینت بخش درها بودند، از جا کندم، معابد عیلام را با خاک یکسان کردم، و خدایان و الهه هایش را به باد یغما دادم. سپاهیان من وارد بیشه های مقدسش شدند، که هیچ بیگانه ای از کنارش نگذشته بود، اسرار آنرا دیدند و با آتش سوختندش. 

من قبور پادشاهان قدیمی و جدیدش را که از    👈ایشتار پروردگار من نهراسیده بودند، و بپادشاهان پدران من صدمه رسانیده بودند، ویران و متروک ساختم، - (اجساد) آنها را در معرض خورشید قرار دادم، و استخوانهایشان را بمملکت آشور آوردم. من اتیموهایشان (ارواح خدایان) آرامش و راحتی را با جلوگیری از تقدیم هدایای تدفینی و آشامیدن مشروب بافتخار آنان، سلب کردم. من در فاصلهٔ یک ماه و بیست و پنج روز راه، ایالت عیلام را 👈تبدیل به یک ویرانه و صحرای لم یزرعی کردم. من دردهش نمک و سیلهو پروراندم. 

من دختران شاهان، زنان شاهان، تمام خانوادهٔ قدیمی و جدید شاهان عیلام، شهربانان و شهرداران دهاتش... تمام متخصصین بدون استثنا، ساکنین مرد و زن ... چهارپایان بزرگ و کوچک را که تعدادشان از ملخ بیشتر بود، بمنزلهٔ غنیمت به مملکت آشور فرستادم...خرهای وحشی، غزالها، تمام حیوانات وحشی (بدون استثنا) از برکت وجود من (در شهرهای آن) براحتی زندگی خواهند کرد. ندای انسانی (صدای) سم چهارپایان بزرگ و کوچک، فریادهای شادی...بدست من از آنجا رخت بربست». 

پس از این قتل و غارت و ویرانی، حکومت عیلام دیگر کمر راست نکرد. } (کتاب تاریخ عیلام تالیف پیر آمیه ترجمه دکتر شیرین بیانی ص 70 و 71) 

 

خواننده گرامی توجه نماید نتیجه ارتباط احساسی و مادر فرزندی ایشتار با آشوربنی پال این می شود که شما در سطور بالا مشاهده می نمایید. ایشتار دستور حمله به ایلام و شهر شوش را می دهد و آشور بنی پال آن کرد که خود با افتخار نقل می نماید. آیا به راستی این ملعونه خبیثه ایشتار موجودی مثبت و الهی است ?! اگر بله بر اساس کدام موازین ? کافی است کیش بابلی را بررسی نمایید که ایشتار ایزد فاحشه خانه ها نیز بوده است. و روسپی گری مقدس جزوی از آیین این ایزدبانوی هرزه بوده است. خواننده گرامی توجه نماید هم بر طبق احادیث و هم نظر حکمای زرتشتی ایران باستان، و حتی اسناد اسطوره ای تمامی این موجودات مثبت و الهی نیستند. درست است که مخلوق حق تبارک تعالی هستند و نوع خویش را تدبیر می نمایند و محافظت از آن نوع را نیز بر عهده دارند. اما لزوماً موجودات مثبت و الهی ای نیستند که ایمان به یکتایی پروردگار و رسالت رسول خدا (ص) و وصایت امیر مومنان(ع) داشته باشند. این موجودات بر خلاف جنیان مکلف نیستند. 

 

ادامه👇

 

@soltannasir

🌊

@soltannasir 


    { پیوند اسطوره با دین 293}


    { ذوالقرنین قرآن کیست ? 53} 

  

 { نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 14}


{ انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 8}


ادامه...👇


یعنی با وجود ایمان نوع خلقت و زندگیشان اینگونه نیست که تکلیف داشته باشند. به یاد بیاورید در احادیث کوه قاف از موجوداتی مثل اهل جابلقا و جابلسا یاد شده بود که مکلف نبودند اما ایمان داشتند.

این موجودات علی القاعده نامیرا هستند که مربوط به جنس خلقتشان است که از طبیعت پنجم یا اثیر می باشد. (با اتر=آتش اشتباه نشود) این موجودات علم بالا دارند. علی الخصوص تمام خواص نوع خود را به طور کامل می دانند. همانگونه که ایزد هوم بر زرتشت هویدا شد و از تاریخ فشردن هوم توسط پدر فریدون و پدر سام گرشاسب و پدر زرتشت برای وی سخن گفت. 

چه بسا بر رسول خدا صلوات اللّه علیه نیز ایزد موکّل بادنجان پیش از ماجرای دیدار با جابر هویدا شده باشد و از خواص خویش سخن ها گفته باشد. و اینکه رسول خدا (ص) فرمودند. بادنجان را با روغن زیتون سرخ نما و میل کن بر حکمت می افزاید. سخنان ایزد موکّل بادنجان بوده باشد که از خواص خویش و ایمان خویش به خداوند و رسولش و ولایت وصی اش سخن گفته باشد. (فقیر بر حسب باطن اینگونه می اندیشم. هرچند اصراری بر درست بودن این نظر خویش ندارم. )


جالب اینجاست که موسساتی نظیر والت دیزنی و هالیوود با ساختن کارتون ها و انیمیشن ها و فیلم ها و سریال های گوناگون، تمام این مفاهیم را به زیبایی هر چه تمام تر از سنین پایین به خورد کودکان ما می دهند. و هیچ کسی هم مسخره نمی نماید. حداکثر ممکن است بگویند اینها تخیلات است. 

اما هنگامی که یک منبری ما سخن از حدیث بادنجان می نماید. نه تنها  کافران، مسخره می نمایند. بلکه مسلمانان و مومنان نیز بعضاً این مفاهیم را مورد تمسخر خویش قرار می دهند. 

چرا ? چون از تبیین درست آن عاجزیم. اگرم کسی در حوزه بخواهد بر روی این مفاهیم داد سخن بدهد. چوب تکفیر بلند است. عزیزان ما در حوزه داریم افرادی را که بتوانند این مفاهیم را به زیبایی هر چه تمام تر تبیین نمایند. اما متاسفانه شرایط مهیا نیست. و اهلش به مانند استاد قزوینی ما آیت اللّه سیدهادی.. و یا استاد زنجانی ما آیت اللّه ... ترجیح می دهند تنها بر شاگردان خصوصی خویش سخن از این مباحث نمایند. (هر دو استاد عزیز ما از حوزه و تدریس رسمی کناره گرفته اند و شاگردانی را به صورت پنهانی در سلوک و علوم غریبه تربیت می نمایند)


شما امروزه شاهد هستید که چگونه علامه بزرگوار حسن زاده آملی و شاگردانشان و بسیاری بزرگان دیگر نظیر آیت الله جوادی آملی و .. مورد هجمه قرار دارند.  در واقع علامه حسن زاده آملی به نوعی سپر حضرت امام و رهبری شده اند. که هر کسی که به آن بزرگواران و مواضع عرفانیشان و ... انتقاد دارد و نمی تواند دق و دلی اش را _از ترس_ خالی نماید. انتقادهایش را با ادبیات بعضاً سخیف نثار علامه می نماید. در واقع به در می زنند که دیوار بشنود. و این برای افرادی که در حوزه بوده اند مثل روز روشن است. 

بنابراین شما نباید انتظار داشته باشید که دیگران برای شما از رب النوع سخن بگویند. در فلسفه اشراقی و حکمت صدرایی، کمی در باب این مفاهیم سخن گفته می شود. اما اساتید سریع از آن می گذرند. علاقه ای به بررسی ریشه ای این  موضوع از باب تاریخی و غیره ندارند. همانگونه که گفتم چوب تکفیر همواره بالا است و کار آسان نیست. 

فقیر هم که به عنوان شاگرد کوچک در مجاز سخن از این مفاهیم می نماییم. باید با هزار سلام و صلوات سخن بگوییم. و دست به عصا هستم. بعضی اوقات عده ای می گویند چرا پراکنده سخن می گویی ? و چرا کامل بعضی مباحث را نمیشکافی ? باید بگویم در بعضی موارد تعمد در اینگونه نوشتن دارم. 


اما در باب هالیوود و والت دیزنی یکبار هم باید قبول نماییم که ما با دشمنانی طرف هستیم که فوق العاده دانا هستند و هنرشان در انتقال مفاهیم قابل تحسین است. شما نگاه نمایید چگونه در سه گانه ارباب حلقه ها و هابیت و نارنیا و ... مفاهیمی نظیر موکل جنگل و کوه و رودها و ... را گنجانده اند. 

اما اینطرف ماجرا اگر کسی همین مفاهیم را در قالب سریال پخش خانگی (به صدا و سیما در چنین مواردی امیدی نیست😊) بسازد و عرضه نماید. احتمالا فریاد وا اسلاما از آقایان بلند خواهد شد. و در نهایت با فشار به نهادهای امنیتی سریال مورد نظر توقیف خواهد شد. 😊



ادامه دارد...


@soltannasir

🌊🏔🍆🍆🍆

@soltannasir 

 

    { پیوند اسطوره با دین 291}

 

    { ذوالقرنین قرآن کیست ? 51} 

  

 { نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب12}

 

{ انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی6}

 

ادامه...👇

 

وقتی ما می گوییم ایزدان بابلی و سومری اکثر قریب به اتفاقشان دشمن هستند. تنها ریشه در نظر باطنی ما نسبت به این موضوع ندارد بلکه احادیث نیز موید آن است.  

اما برای آن دسته ای از خوانندگانی که به حدیث اعتقادی ندارند و یا شک دارند بد نیست که ماجرای ارتباط خاص آشور بنی پال پادشاه ستمگر آشوری را با ایشتار بیان نماییم. 

آشور بنی پال پادشاه بزرگ آشوری ها که خود مقام کاهن بزرگ را در کشور آشور داشته است. پرستنده خاص ایزدبانوی ایشتار (یکی از رب النوع های کوکب زهره) می بوده است. و ارتباط عاطفی روحی خاصی با این ایزدبانو داشته است. 

در کتاب جهان اسطوره ها اثر رابرت گریوز ترجمه دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور صفحهٔ 65 می خوانیم: 👈 { ایشتار با آنان که دلبسته شان بود، رفتاری مادرانه داشت، از جمله خطاب به 👈آشور بانیپال گوید: «چهره ام چهرهٔ تو را می پوشاند، همچون مادری که میوهٔ زهدانش را، تو را چونان جواهری پرنگار میان سینه هایم جای می دهم، و شبانه تو را فرا می پوشم. روز هنگام تو را چون جامه ای به تن می کنم. مترس، آه محبوب کوچکم، که تو را پرورده ام!» }

 

اما این ارتباط خاص مادر فرزندی ایشتار با آشور بنی پال به این بخش از الواح ختم نمی شود. بد نیست بدانیم که ایشتار حتی در جنگ ها نیز به وی و سایر پادشاهان آشوری مشاوره می دهد. حتی در بعضی جنگ ها خود حاضر می شود و باعث پیروزی سپاهیان آشوری می شود. آشوریان شخصیت جنگجوی ایشتار را می پرستیدند که معبد وی در اربیل و نینوا قرار داشت. به فقرات زیر توجه فرمایید : 👇

{ منظومه ای مشهور  دربارهٔ جنگ توکولوتی نیونورتای اول ، به رویدادی در سدهٔ 13 پ. م. اشاره می کند و می گوید ایشتر در نقطه ای حساس در 👈نبرد مداخله می کند که نتیجه اش پیروزی آشوریان بر کاشتی لیاش، پادشاه بابل، و شکست و سرنگونی این پادشاه بود. } (کتاب دانشنامه اساطیر جهان زیر نظر رکس وارنر ترجمه دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور ص 223)

 

همانگونه که ملاحظه می نمایید ایشتار در جنگ خود شرکت می نماید و باعث پیروزی آشوریان می شود. این منظومه بخوبی ثابت می نماید که مردمان جهان باستان تماثیل اصنام و خدایانشان را از روی تصویر موجوداتی می ساخته اند که وجود خارجی داشتند و در زندگی آنان گاه نقش موثری نیز می داشته اند. اما به مرور با بسته شدن مرزها این حضور موثر و چنین دخالت هایی ذره ذره کمتر و سپس قطع می شود. ضمن اینکه خواننده گرامی در این حکایت باید به خوبی تأمل نماید. ایشتار یک تنه جنگ را به نفع آشوری ها تغییر می دهد. ما به احتمال قوی در آینده با موجوداتی طرف خواهیم شد که نه تنها به مانند جنیان قابل سوزاندن نیستند بلکه قدرت این را دارند که روند جنگ را به نفع پرستندگان خویش تغییر دهند. البته باید بدانیم که جایگاه اولیای کامل الهی فوق این فرومایگان است. اما به هرحال شاخ به شاخ شدن با آنان به هیچ وجه آسان نخواهد بود. همچنین باید به این نکته توجه نمود که طبق معمول در کمک ایشتار به آشوریان یوفویی در کار نیست. 😊

اما حال به حکایت کمک وی و مشاوره اش به اسرحدون (پدر آشور بنی پال) یا آشوربنی پال دقت نمایید : 👇

 

{ در پانزدهمین روز ماه تبت (حدود دی ماه)، در نیمه شب، خسوف ماه بود. این خسوف از خاور آغاز گردید و به سوی باختر به حرکت در آمد. آشوب زیانباری که در سرزمین امورو و قلمرو آن به وجود آمده است، به خود آن آسیب می رساند. این آشوب تقصیر پادشاه امورو و سرزمین اوست، که به دشمن پادشاه، سرور من، اجازه داده است در سرزمین امورو باشد. بگذار پادشاه، سرور من، هر آنچه که مایل است انجام دهد. دست پادشاه، سرور من، او را اسیر خواهد کرد. پادشاه او را شکست خواهد داد... 

هنگامی که اسارحدون یا آشوربنی پال از الهه ایشتر سؤال می کنند که آیا می توانند در چنین یا چنان روز اقدام به لشکرکشی کنند، موفقیت دشمنان مورد نظر چگونه می تواند باشد، و آیا آنها می توانند فلان فرد مورد نظر را به فلان مقام برگزینند، در واقع از پیشینیان خود تقلید می کنند. بنابراین، الهام خدایان در آشور موقعیت ویژه ای را به خود اختصاص داده بود  ... } (کتاب تاریخ تمدن بین النهرین دکتر یوسف مجیدزاده جلد اول ص 342)

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌞🌛

@soltannasir 

 

    { پیوند اسطوره با دین 290}

 

    { ذوالقرنین قرآن کیست ? 50} 

  

 { نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب11}

 

{ انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 5}

 

ادامه...👇

 

حال به حدیثی مرسل (مرسل در اصطلاح به حديثى می گویند که یا راوی آن را مستقیماً از معصوم نشنيده است ليکن بدون واسطه از وى نقل کرده باشد و يا با واسطه نقل کرده امّا واسطه را فراموش کرده است) در مورد بادنجان توجه نمایید : 👇

 

{ «وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی دَارِ جَابِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَدَّمَ إِلَیْهِ الْبَاذَنْجَانَ فَجَعَلَ ص یَأْکُلُ فَقَالَ جَابِرٌ إِنَّ فِیهِ لَحَرَارَةً فَقَالَ ص [یَا جَابِرٍ مَهْ‏] إِنَّهَا أَوَّلُ شَجَرَةٍ آمَنَتْ بِاللَّهِ اقْلُوهُ وَ أَنْضِجُوهُ وَ زَیِّتُوهُ وَ لَبِّنُوهُ فَإِنَّهُ یَزِیدُ فِی الْحِکْمَة»؛ پیامبر(ص) در خانه جابر بود، بادنجان برایش آوردند، حضرت شروع به خوردن کرد. جابر عرضه داشت که گویا بادمجان گیاهی گرم است! پیامبر(ص) فرمود: اینگونه نیست اى جابر! بادمجان نخستین گیاهی است که به خدا ایمان آورده؛ آن ‌را با روغن زیتون سرخ کنید و بپزید و نرمش کنید که بر حکمت می‌افزاید. } (قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، الدعوات، ص 158،)

 

اگر از مرسل بودن این روایت چشم پوشی نماییم.  مضمون این روایت با روایاتی مشابه که در بالا از آن یاد شد هم خوانی دارد. اما به راستی کدام بادنجان به حق تبارک تعالی ایمان آورد ? آیا تمام بادنجان ها ایمان آوردند ? یا اینکه بادنجان در عالم مُثل دارای رب النوعی است که مدبر این نوع است. و وی نخستین ایمان آورنده به حق تبارک تعالی در میان گیاهان در آن عالم بوده است ?!

 

خواننده گرامی می تواند نوشته های پیشین ما را در باب ایزد گیاه هوم یا سومه در این باره به یاد بیاورد. که چگونه گیاه هوم ایزدی داشت که جزو ایزدان بزرگ تمدن های هندوایرانی بود.

در مورد بادنجان و هر نوع از انواع موجودات نیز کم و بیش ماجرا همینگونه است. اما نکته ای که در اینجا قابل تأمل است این است که حکمای اشراقی ما که ارباب انواع را عقول عرضیه می دانند چندان قائل به تقسیم بندی این موجودات به دو گروه مثبت و منفی نیستند. در حالی که این موجودات هم در تقسیم بندی دین زرتشتی و هم در احادیث اسلامی به دو دسته تقسیم می شوند. در دیانت زرتشتی موجودات به دو دسته اهورایی و اهریمنی تقسیم می شوند گروهی اهورا آفرید هستند و دیوان و ددان و خرفستران (موجودات نیش دار مانند مار و.. مورچه و...) و .. موجودات اهریمن آفرید هستند. یعنی توسط اهریمن خلق شده اند. که البته این از نظر ما اشتباه است و همه موجودات مخلوق حق تبارک تعالی هستند. 

ضمن اینکه ما در مصادیق موجودات اهریمنی نیز در بعضی جاها با حکمای ایران باستان اختلافاتی داریم. اما آنچه که برای ما مهم است تقسیم مخلوقات به دو دسته اهورایی و اهریمنی است. 

این اندیشه را ما به گونه ای دیگر در احادیث و راویات اهل بیت ملاحظه می نماییم. که ایمان به خداوند و شهادت به رسالت رسول خدا صلوات الله علیه و ولایت و وصایت امیرمومنان علیه السلام بر تمامی آسمان ها و زمین عرضه شد و بعضی از موجودات اعم از سرزمین ها و  جبال و نبات و فرشتگان و ... در ایمان آوردن سبقت بردند و بعضی دیگر ایمان نیاوردند. من باب مثال از معصوم نقل داریم که حیوانات حلال گوشت ولایت ما را پذیرفتند و به همین دلیل این کرامت نصیبشان شد که وارد بدن مومنان شوند. یا بعضی سرزمین ها نظیر بابل در لسان اهل بیت ملعونند و بر اساس فقه امامیه نماز خواندن در آن مکروه است : 👈 { بابل شهری در هشتاد و پنج کیلومتری جنوب بغداد نزدیک شهر حلّه. قرآن کریم در قصهٔ معروف دو فرشته به نامهای هاروت و ماروت از «بابل» نام برده است. سرزمین بابل _براساس روایتی از امیر مؤمنان علیه السّلام_ سرزمینی ملعون (که گرفتار عذاب الهی گشته) و نخستین سرزمینی که در آن بت پرستیده شده معرفی گردیده است. عنوان بابل به مناسبت در باب 👈صلات آمده است. بابل از مکانهایی شمرده شده که نماز خواندن در آنها 👈مکروه است. این سرزمین به «ارض خسف» (زمینی که ساکنانش را در خود فرو برده) معروف است. (وسائل الشیعه، رسائل الشریف المرتضی، کتاب السرائر، الحدائق الناضرة)}(منبع: کتاب فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت جلد دوم ص 36)  

 

نکته: بابل در لغت باب (درب) ال (خدا) است. اکدی: باب-ایلی، به معنی دروازهٔ خدا است. همان شهری است که پرستشگاه بزرگ مردوخ اسگیل Esagil و زیگورات بزرگ مردوخ یعنی اتمن_ان_کی  E_temen_an_ki (پی آسمان و زمین) در آن قرار داشت. همچنین بابل همان شهر و اسیگل همان معبدی است که کوروش کبیر ارادت خویش را به مردوخ بر روی متن استوانه ثبت نمود تا به عنوان سندی برای ما تا به امروز به یادگار بماند. 😊

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌴🌳🌹🏔

@soltannasir 

 

    { پیوند اسطوره با دین 289}

 

    { ذوالقرنین قرآن کیست ? 49} 

  

 { نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 10}

 

{ انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 4}

 

ادامه...👇

 

به احادیث زیر در باب ایمان آوردن سرزمین مکه و مدینه و کوفه به ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام و همچنین کوه های یاقوت و عقیق و فیروزه دقت نمایید : 👇

 

{ 1: «سلمان فارسی روایت می کند که روزی پیامبر اکرم به امیر مومنان فرمود : یا علی انگشتر را در دست راست کن تا از دسته مقربان الهی باشی. حضرت عرضه داشت: یا رسول الله، مقربان درگاه الهی چه کسانی هستند ؟ پیامبر فرمود: آنها جبرئیل و میکائیل اند. باز حضرت پرسیدند: چه انگشتری در دست کنم ؟ پیامبر فرمودند: عقیق قرمز، پس همانا سنگ عقیق، اول کوهی است که اقرار کرد به وحدانیت خدا و پیامبری من و به وصایت تو یا علی و امامت فرزندان بعد از تو و به بودن بهشت برای محبان تو و شیعیان فرزندانت. (علل الشرایع جلد اول ص ۱۵۸) 

 

2: «امام رضا علیه السلام ضمن حدیثی در فضیلت روز غدیر فرمود: خداوند ولایت امیر مومنان علیه السلام را بر ساکنان طبقات هفتگانه آسمان عرضه کرد. پس اول کسانی که به ولایت امیر مومنان ایمان آوردند، ساکنان طبقه هفتم آسمان بودند.خداوند (به علت این عمل آنان) آسمان هفتم را به عرش خودش آراست و عرش خود را در آسمان هفتم قرار داد. پس از آن، ساکنان طبقه چهارم به ولایت امیر مومنان اقرار کردند. خداوند آسمان چهارم را هم به بیت المعمور آراست و بیت المعمور را در آنجا قرار داد. سپس ساکنان آسمان دنیا به امامت امیرمومنان اقرار کردند و ایمان آوردند. خداوند آسمان دنیا را به ستارگان مزین کرد و بعد طبقات دیگر آسمانها ایمان آوردند. سپس ولایت امیر مومنان علیه السلام را بر زمین ( هفت طبقه زمین) عرضه کرد. اول جایی که به ولایت امیر مومنان اقرار نمود، سرزمین مکه بود. پس خداوند آن را به وجود کعبه آراست. سپس سرزمین مدینه ایمان آورد،‌ پس آن سرزمین را به وجود پیامبر صلی الله علیه و آله آراست. سپس سرزمین کوفه به ولایت امیر مومنان اقرار کرد. خداوند آن را به وجود امیر مومنان آراست. سپس خداوند ولایت امیر مومنان را بر کوهها عرضه کرد، پس اولین کوه هایی که به ولایت امیر مومنان شهادت دادند سه کوه عقیق ، فیروزه و یاقوت بودند. (اقبال الاعمال ۲/ ۲۶۲، بحار الانوار ۲۷ / ۲۶۲) 

 

در حدیث بالا سرزمین هایی نظیر مکه و مدینه و کوفه جزو نخستین سرزمین ها و خاک هایی بودند که به ولایت امیرالمومنین علیه السلام اقرار نمودند. پیشتر در دروس جغرافیا از تفاوت خاک با خاک سخن گفته بودیم که همانگونه که ملاحظه می نمایید در منابع روایی ما نیز این مسئله مورد تایید قرار گرفته است. اما دقیقا چه چیزی در سرزمین مکه یا کوفه به ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام اقرار می کند ? آیا تنها صرف خاک این سرزمین ها است که به این ولایت اقرار می نماید ? می توانیم بگوییم بله. 

اما اگر از نگاه اشراقیون و نگاه علمای علوم غریبه به این حدیث نگاه نماییم می توانیم بگوییم این موکل (نگهبان) یا ایزد _یا هر چه که بنامیمش_  سرزمین کوفه است که خاک سرزمین کوفه و متعلقاتش را تحت تدبیر خویش دارد. و به ولایت امیرالمومنین علیه السلام اقرار نموده است. و اگر خاک کوفه به ولایت حضرتش ایمان دارد زیرا تحت تدبیر این موجود است. آیا این تفسیری منطبق تر با واقعیت  این حدیث نمی باشد?! 

در مورد کوه های عقیق و فیروزه و یاقوت نیز کم و بیش اینگونه است. ما می توانیم تنها اعتقاد بر این داشته باشیم که کوه عقیق و فیروزه و یاقوت به ولایت امیرالمومنین علیه السلام ایمان آوردند ! یا می توانیم اعتقاد بر این مهم داشته باشیم که آن ایزد یا موکّل (نگهبان) یا رب النوع عقیق و فیروزه و یاقوت است که به ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام ایمان آورد. اگر شکل اول را بپذیریم آنگاه باید از خود بپرسیم کدام کوه فیروزه یا عقیق به ولایت حضرت امیر علیه السلام ایمان آورده ? کوه معدن فیروزه در نیشابور ? یا فیروزه کرمان ? یا مصر ? یا سایرجاها ?  در حالی که می توانیم بگوییم سنگ فیروزه دارای رب النوعی در عالم مثال می باشد که تدبیر این نوع را بر عهده خویش دارد و تمام کوه های فیروزه در عالم تحت تدبیر این موکّل (نگهبان) یا رب النوع آن می باشند. و هر کدام از کوه های فیروزه نیز به صورت جداگانه دارای رئیس موکلینی می باشد که تحت امر سلطان موکلین عقیق (رب النوع فیروزه) می باشد. 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🏔

@soltannasir 


    { پیوند اسطوره با دین 288}


    { ذوالقرنین قرآن کیست ? 48} 

  

 { نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 9 }


{ انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 3 } 


ادامه...👇


من باب مثال می توانیم بگوییم که اوسمو وزیر دو چهره انکی خادم او است. که به هنگام تسخیر حضور می یابد. و یا اگر فردی انکی را مسخر خویش نماید هر هشت فرزند وی را نیز به نوعی تحت امر خویش خواهد گرفت. نظیر چنین امری را ما در متون علوم غریبه نیز  مشاهده می نماییم که بعضی سلاطین موکلین خادم دارند و موکلین پایین تری نیز در خدمتشان می باشد. 

اینکه در متن اسطوره انکی و نین خورسگ آمده است که نین تولّا پادشاه یا به نوعی سلطان موکلین سرزمین مگن است و انشگ ایزدبانوی سرزمین دیلمون است به آنچه که علمای علوم غریبه و حکمای اشراقی ما در این باره اعتقاد دارند شباهت هایی دارد. برای مثال به داستان زیر که در کتاب روح و ریحان و صحبت جانان (شرح احوالات و سخنان عالم ربانی آیت اللّه سید عبدالکریم کشمیری ) آمده است توجه فرمایید : 👇


{ «رام کردن موجودات نامرئی»


قدرت تصرف در فرمانبردار کردن موجودات نامرئی کار ساده ای نیست. حضرت استاد وقتی که در خطّه بودند، به ذکر موکلین و ملائکه مشغول بودند ! یک روز مانده که ریاضت آن تمام شود، یکی از مجتهدین که از دوستان حضرت استاد بودند، سلطان موکلین مازنداران و گیلان را در خواب دیدند که گفت : به آقای کشمیری بگو...} (روح و ریحان صفحات 211 و 212)


عزیزان همانگونه که ملاحظه می نمایید سرزمین مازندران و گیلان که در متن اوستا نیز معمولاً در کنار یکدیگر از آن یاد شده است. دارای یک سلطان موکلین می باشد که تمام موکلین درخت و کوه و رود و .. در این دو استان تحت امر آن سلطان موکلین است. حتی جنیان و دیوان موجود در این دو استان نیز با وجودی که ممکن است تحت امر این سلطان موکلین نباشند اما از وی حساب می برند. 

در حکمت اشراقی ما نیز از رب النوع به کرّات یاد شده است. میرداماد  و ملاصدرا نیز در کتبشان از آن یاد کرده اند. اعتقاد به اینکه هر کدام از انوع موجودات رب النوعی دارد که مربی آن نوع است. هر چند که اهل ظاهر آن را به غایت منکرند. اما در تمام متون الواح باستانی و متون علوم غریبه نیز به نوعی دیگر از این موجودات یاد شده است. 

حتی شاید بتوان گفت که در لابه لای آیات قرآنی نیز اشاراتی ولو مخفی در مورد آن شده است. برای مثال در آیه 18 سورهٔ مبارکه ص آمده است که : 👇


{ اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿۱۷﴾إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ ﴿۱۸﴾=بر آنچه مى‏ گويند صبر كن و داوود بنده ما را كه داراى امكانات [متعدد] بود به ياد آور آرى او بسيار بازگشت‏ كننده [به سوى خدا] بود (۱۷)ما كوهها را مسخر او ساختيم [كه] شامگاهان و بامدادان خداوند را نيايش میکردند (۱۸) } 


 کوه ها را مسخر داود کردیم و شامگاهان و صبح با حضرت داود خلیفة اللّه نیایش می کردند. در نیایش کوه حرفی نیست. زیرا جمادات نیز دارای نفس هستند و ما می توانیم نیایش را به نفس جمادی کوه ها نسبت دهیم. اما در باب تسخیر باید از خود بپرسیم چه چیز کوه ها تسخیر داود علیه السلام شد ? آیا داود علیه السلام از قله کوه بالا رفت و آن را تسخیر نمود ? 😊 آیا کوه ناآرام است و حرکت می نماید که مسخر شود ? دقیقا کدام قسمت یا چه چیزی در کوه ها مسخر داود خلیفة اللّه شدند ? پاسخ ساده است. موکّل (نگهبان) کوه ها مسخر حضرت داود خلیفه الله شد. در داستان سلیمان حشمت اللّه نیز پیشتر به تسخیر باد برای سلیمان اشاراتی در این باره نموده بودیم. که باد هم در احادیث ما دارای ملک موکل هست که ملک الریح نام دارد. و هم در اساطیر  ایزدانی مرتبط با باد هستند. من باب مثال ایزد باد در تمدن ایرانی وای نامیده می شد. و در میان رودان ایزد باد انلیل است. البته باید توجه داشت که لزومی ندارد که ما قائل به اینهمانی این سه موجود باشیم. پیشتر در باب ایزد وای و وای های دوگانه در متون ایران باستان و تطابق احتمالیش با آیات قرآن در داستان سلیمان نبی حشمت اللّه مفصلا سخن گفتیم.


ادامه...👇



@soltannasir

🌊🌪🔥🏔

@soltannasir 

 

    { پیوند اسطوره با دین 286}

 

    { ذوالقرنین قرآن کیست ? 46} 

  

 { نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 7}

 

{ انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 1} 

 

ادامه...👇

 

 

اسطوره انکی و نین خورسگ یکی از بهترین متون میان رودان است که چگونگی تولد عده ای از ایزدان میان رودانی را نشان می دهد. متن این اسطوره حاوی نکاتی است که بخوبی نشان دهنده چیستی ایزدان است. در عین اینکه این اسطوره هم با آسمان شب ارتباط دارد. اما با زمین نیز ارتباط دارد. و اینکه چگونه برخی از این ایزدان نظیر انشگ که تولد می یابد توسط انکی به عنوان ایزد نگهبان منطقه دیلمون انتخاب می شوند. در واقع انشگ ایزد یا همان موکّل (نگهبان) سرزمین دیلمون است.

به متن این اسطوره توجه نمایید و خود ملاحظه نمایید که اسطوره و یوفولوژی دو مبحث جدای از هم است. 

 

{ انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی

 

انکی و نین خورسگ یکی از سالمترین اسطوره هایی است که تا کنون به دست آمده است. این متن به علت پیچدگی داستان از یک سو، و سادگی سبک از سوی دیگر، برجسته ترین در میان تمامی آثار سومری است. متأسفانه منظور اصلی اسطوره در مجموع به هیچ وجه روشن نیست و مفاهیم ادبی اساطیری موضوعهای متعدد و گوناگون آن هنوز تجزیه و تحلیل نشده است. 

با این حال، این متن مطالب بسیار مهمی را به اسطوره شناسی خاور نزدیک می افزاید، و شاید حتی قادر باشیم تشابهات بسیار جالبی را با موضوعهای مربوط به داستان بهشت در بابهای دوم و سوم سفر پیدایش در تورات بیابیم. به طور خلاصه منظومه با ستایش دیلمون آغار می شود که آن را به صورت «سرزمین» و «شهر» توصیف می کند. در همین شهر است که داستان رخ می دهد. بر اساس منظومه دیلمون محلی است مطهر پاکیزه و درخشان (سطرهای 1 تا 13). آنجا سرزمینی است که در آن به احتمال، بیماری و مرگ وجود ندارد (سطرهای 14 تا 30). آنجا شهری است که به فرمان انکی، خدای آبها مملو از آبهای شیرین و مزارع سرشار از غله شده، و بنابراین، به «خانهٔ اسکله های ساحلی سرزمین» شهرت یافته است (سطرهای 31 تا 64). 

پس از بخش کوتاهی که مفهوم آن روشن نیست (سطرهای 65 تا 72)، موضوع اصلی اسطوره آغاز می شود. الهه نین خورسگ، «مادر سرزمین» از انکی باردار می شود، و پس از نُه روز بارداری بدون تحمل درد و تقلا الهه نین مو را به دنیا می آورد. سپس انکی دختر خویش، نین مو، را باردار می کند، و او به همان شیوهٔ مادر نین خورسگ، الهه ای به نام نین کورّ را به دنیا می آورد (سطرهای 89 تا 108). آنگاه انکی نوهٔ خویش نین کورّ را باردار می کند، و او الهه اوتّو را به دنیا می آورد (سطرهای 109 تا 127). انگیزه های اساطیری مربوط به تولد الهه های نین مو، نین کورّ و اوتّو مبهم است. یادآور می شود که بنا بر متن دیگری که از این منظومه موجود است، الههٔ دیگری با نام نین سیگ را باید به عنوان چهارمین تولد به جمع سه الههٔ بالا افزود. نین مو و نین سیگ با قضاوت از روی نامی که دارند («بانویی که به ثمر می آورد» یا «بانویی که سبز می کند»)، به نظر می رسد الهه هایی باشند که فعالیتهای آنها در اصل با گیاهان ارتباط داشته است. الهه نین کورّ «بانوی کوهستان» یا شاید «بانوی جهان زیرین»، الهه ای است که فعالیتهای او ظاهراً به کار با سنگ منحصر بوده است (احتمال دارد نین کور، ایزد بانوی موکّل یکی از کوه های منطقه میان رودان و یا کوه های زاگرس در شرق میان رودان باشد) و الهه اوتّو به احتمال الهه ای است که فعالیت های او با لباس و به طور کلی پوشش ارتباط داشته است. انکی اکنون آشکارا خود را آمادهٔ باردارکردن نتیجهٔ خویش اوتّو کرده است که نین خورسگ، مادر بزرگ، دخالت کرده و نصایحی را به اوتّو می دهد. متأسفانه سطور مربوط به این بخش (سطرهای 128 تا 152) به طور تقریباً کامل از میان رفته است. اما با قضاوت از مطالب قسمت بعد (سطرهای 153 تا 185) اوتّو به احتمال طبق دستور نین خورسگ بر آن می شود که با انکی همخوابه نشود مگر آنکه وی برای او هدیه ای شامل خیار و سیب و انگور بیاورد. اگر این برداشت درست بوده باشد، در قسمت بعد می بینیم که انکی از باغبانی خیار و سیب و انگور دریافت می دارد. باغبان به احتمال میوه ها را در برابر آبیاری به کمک سدها، کانالها، و محلهای کشت نشده و در اختیار انکی قرار می دهد (سطرهای 153 تا 167). انکی آنها را به عنوان هدیه برای اوتّو می آورد، و اوتّو با شادمانی او را پذیرا شده و با وی همخوابه می شود. (سطرهای 165 تا 185). 

اما از این همخوابگی به احتمال هیچ الهه ای متولد نمی شود. به جای آن، به نظر می رسد که نین خورسگ «منی» انکی را در راهی به کار می برد که منجر به رویش هشت گیاه متفاوت می شود که...} 

 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

👿👹👽

@soltannasir 

 

    { پیوند اسطوره با دین 287}

 

    { ذوالقرنین قرآن کیست ? 47} 

  

 { نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 8}

 

{ انکی و نین خورسگ: اسطوره ای آسمانی 2} 

 

ادامه...👇

 

{که عبارت اند از: گیاه «درخت»، گیاه «عسل»، گیاه «علف هرز جاده»، گیاه «اپسر»، گیاه «خار»، گیاه «چسب»، گیاهی که نام آن نامفهوم است، و گیاه «درخت فلوس» (سطرهای 186 تا 195). و اکنون انکی مرتکب عمل گناه آلود می شود. او همان گونه که در سرزمین مردابی به پیرامون خویش می نگریست، متوجه هشت گیاه می شود و به احتمال مصمم می شود تا سرنوشت آنها را تعیین کند. اما به نظر می رسد که نخست می بایست قلب آنها را بشناسد، یعنی اینکه به احتمال می بایست آنها را مزه کند. بنابراین، پیک او ایسیمود، خدای دو چهره، هر هشت گیاه را می چیند و برای انکی می آورد، و او آنها را یکی پس از دیگری می خورد (سطرهای 195 تا 217). الهه نین خورسگ که در واقع مسؤول به وجود آمدن گیاهان بالا بود، از کار انکی خشمگین می شود، و او را نفرین کرده می گوید: تا زمانی که زنده است با «چشم زندگی» به او نگاه نخواهد کرد، و با بیان این جمله بی درنگ ناپدید می شود. بی تردید در نتیجه آن انکی به تدریج لاغر و نحیف می شود، و آنوناکی، خدایان «بزرگ» اما بی نام سومری، به خاک می نشینند. در این مرحله روباه برای نجات می آید. وی از انلیل فرمانروای مجمع خدایان سومری می پرسد اگر نین خورسگ را به مجمع خدایان باز گرداند چه چیزی را به عنوان پاداش به وی خواهد داد. 

انلیل پاداش او را تعیین می کند، و روباه با اطمینان خاطر به نحوی موفق می شود. نین خورسگ را به مجمع خدایان در دیلمون باز گرداند (سطرهای 221 تا 249). آنگاه نین خورسگ انکی در حال مرگ را بر فرج خویش نشانده و از او می پرسد که در کدام عضو از بدن خویش احساس درد می کند. انکی عضوی از بدن را نام می برد که او را می آزارد، و نین خورسگ وی را آگاه می سازد که وی موجبات تولد خدایی را برای او فراهم آورده است. مفهوم این گفته آن است که تولد آن خدا موجب بهبود عضو بیمار او خواهد شد. به همین ترتیب، نین خورسگ پرسش خویش را هشت بار تکرار می کند. هر بار انکی یکی از اعضای دردناک بدن را نام می برد، و نین خورسگ تولد خدایی در رابطهٔ با آن را اعلام می دارد (سطرهای 250تا 268). سرانجام، به احتمال به درخواست نین خورسگ انکی سرنوشت خدایان تازه متولد را رقم زده و آخرین آنها به نام انشگ را به مقام «خدای حامی دیلمون» منصوب می کند. } (کتاب تاریخ تمدن بین النهرین دکتر یوسف مجیدزاده جلد دوم صفحات 246 و 247) 

 

در ادامه در کتاب تاریخ تمدن بین النهرین  متن اسطوره انکی و نین خورسگ به شکل کامل می آید که با ستایش سرزمین دیلمون آغاز می شود 👈 { محل...[پاک] است، [سرزمین]... دیلمون ناب است، [سرزمین دیلمون] ... پاک است، سرزمین دیلمون ناب است، سرزمین دیلمون درخشانترین است. ...}

 

 در ادامه در انتهای لوح هنگامی که انکی می خواهد جایگاه هر کدام از ایزدان متولد شده را مشخص کند اینچنین آمده است 👈 {...برای این موجودات کوچکی که من آنها را به خاطر تو به دنیا آورده ام...، باشد که «ابو» پادشاه گیاهان باشد، 

باشد که نین تولّا سرور مگن باشد (سرزمین مگن در منطقه خلیج فارس بعضی محققین آن را با بحرین یکی دانسته اند) 

باشد که نین سوتو با نین ازو ازدواج کند، 

باشد که «نین کسی» زنی (الهه ای) باشد که آرزوها را بر می آورد،  

باشد که نزی با نین در ازدواج کند، 

باشد که ازیموآ با [نین] گیشزیدا ازدواج کند، 

باشد که نین تی شهبانوی ماه ها باشد، 

باشد که [انشن]گ سرور دیلمون باشد» 

[ای پدر انکی] ستایش کن. }  

 

 

همانگونه که ملاحظه می نمایید. از ازدواج انکی ایزدانی بدنیا می آیند و انکی برای هر کدام از فرزندان خویش نقشی را تعیین می نماید. انشگ سرور و رئیس سرزمین دیلمون می شود دیلمون به نظر جمله محققین سرزمینی در سواحل خلیج فارس بوده که هم اکنون در زیر آب است. شاید هم سرزمینی لطیف تر بوده و در روزگاری که مرز عوالم باز بوده مرئی بوده است زیرا ویژگی هایی که برای دیلمون  نقل شده شباهت هایی به ایرانویج آریایی ها و بهشت کتاب عهد عتیق دارد. انشگ ایزدبانو و شاید به نوعی موکّل کل (نگهبان) و یا ملک (سرور و پادشاه)این سرزمین است. 

«ابو» پادشاه (ملک= پادشاه) گیاهان است.

نین تولّ سرور (موکّل و یا ملک=پادشاه) [سرزمین] مگن (احتمالاً بحرین) است.  

نین کسی الهه آرزوها هست. 

نین تی شهبانوی ماهها است. 

و نین کور همانگونه که بالاتر گفته شد ایزدبانوی موکّل و یا ملک (پادشاه) یکی از کوه های عراق و یا شاید زاگرس در فلات ایران باشد. 

همانگونه که ملاحظه می نمایید اسطوره انکی و نین خورسگ به خوبی چیستی موجودات اسطوره ای را برای ما روشن می سازد. آنچه که در این متون می خوانیم بی شباهت به متون علوم غریبه نیست. من باب مثال 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌝🌞⭐️

ساخت انگشتری خاص توسط استاد سید ابوالحسن حافظیان برای حضرت امام خمینی به نقل از کتاب بوستان معرفت (جلسات عرفانی آیت الله حاج شیخ عبداقائم شوشتری) صفحه ۳۱ 

 

@soltannasir

https://t.me/soltannasir/2410

مقاله ای که در آن به اهدای انگشتری خاصی که استاد سید ابوالحسن حافظیان با فن طلسمات طراحی نموده اند و به آیت الله هاشمی رفسنجانی و بسیاری دیگر از بزرگان نظام تقدیم کرده اند تا از آسیب در امان بمانند اشاره شده است. 

این انگشتری پس از ترورهای سال اول انقلاب توسط استاد حافظیان طراحی شد. 

 

ستون سمت چپ روزنامه 

 

نوشته : صدرا صدوقی 

 

@soltannasir

https://t.me/soltannasir/2408

[ Audio file : شرح_صوتی_خطبه_۷۸_(علوم_غریبه-نجوم).mp3 ]

شرح خطبه 78 نهج البلاغه توسط میرزا مهدی صادقی(حفظه الله) از علمای مشهد                https://t.me/heiatvanojoom

 

پیرامون احکام نجوم

@soltannasir 

 

    { پیوند اسطوره با دین 285}

 

    { ذوالقرنین قرآن کیست ? 45} 

  

 { نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 6} 

 

ادامه...👇

 

3⃣ : حال که مورد دوم را دانستیم می توانیم دریابیم که در ازمنه قدیم کاهن و کاهنه هایی توانایی ارتباط با رب النوع یک صورت فلکی را داشتند که در هنگام تولدشان آن صورت فلکی در پهنه آسمان شب به طور کامل ظاهر بوده باشد. 

به احتمال قوی کاهنان باستان تولد فرزندان مستعد کاهن و کاهنگی معابد این فرومایگان را اینگونه پیدا می نمودند. همچنین مقام کاهنی یا کاهنگی کل را در معابد کسی می توانست پیدا نماید که توسط رب النوع خاصی که پرستش می شده انتخاب شده باشد. و چنین فردی علاوه بر اینکه باید نشان آن صورت فلکی رب النوع را در هنگام تولدش داشته باشد. باید از نظر روحی نیز کاملا مستعد ارتباط با آن رب النوع خاص می بوده باشد.

 

 

4⃣ : از دانستن نکات دوم و سوم می توانیم نکتهٔ دیگری را دریابیم و آن این است که شخصی در جهان اسلام مستعد تضعیف هر کدام از این موجودات است و یا می تواند در برابرشان ایستادگی نماید که کوکب یا صورت فلکی دشمن را در هنگام تولد خویش در پهنهٔ آسمان شب در اوج داشته باشد. بر اساس متن بُندهش (صفحه 57) تیر (عطارد) با تیشتر (شعرای یمانی) در تقابل است. هرمزد(مشتری) با هفتورنگ (محتملاً صورت فلکی عوا)  دشمن است. اناهید با سدویس (سهیل) دشمن است. بهرام (مریخ) با ونند (نسر واقع) دشمن است. و کیوان (زحل) با میخ آسمان (جایگاه ستاره قطبی) دشمن است. 

بنابراین زئوس را که از ایزدان کوکب مشتری است کسی می تواند بخوبی تضعیف نماید و در مبارزه شکست دهد که صورت فلکی عوا (گاوران) را هنگام تولد خویش در اوج داشته باشد. از طرفی دیگر کسی می تواند ایزد انلیل را تضعیف نماید و به خوبی با وی شاخ به شاخ گردد که مشتری را هنگام تولد در اوج داشته باشد. 

 

نکته 1: باید توجه داشت که قوانین گفته شده کلی است و این قوانین انحصاری نمی باشد. یعنی گاه ممکن است فردی روحانی و عالم بدون داشتن این اوج و حضیضات در هنگام تولد خویش، بتواند بخوبی عمل تضعیف را انجام دهد. 

 در مجموع همواره باید بدین نکته توجه داشت که درست است که نجوم دانش صحیحی می باشد. اما گاه قوانین الهی ورای قوانین نجومی عمل می نماید. بدین خاطر است که یک منجم موحد هر چقدر که در دانش نجوم پیشرفت نماید خوف وی در پیش بینی آینده بیشتر می شود و با اطمینان کامل و یقین هیچ گاه از آینده سخن نخواهد گفت. 

 

 

نکته 2: یکی از نشانه های تولد فرزندان خاص و مستعد روحی که از کواکب نشان دارند این است که هنگام تولدشان یکی از کواکب پهنهٔ آسمان شب به طرز عجیبی درخشان تر از بقیه دیده شود. منجمین و کاهنین دوران باستان اینگونه پی به تولد فرزندان خاص می بردند. که گاه ممکن بود در برابر آیین ها و خدایانشان بایستد. 

....

 

 

اما همانگونه که ملاحظه نمودید اساساً اسطوره و موجودات اسطوره ای ارتباطی با یوفو و یوفولوژی ندارند و لاطائلاتی که طرفداران نظریه فضانوردان باستانی می گویند محلی از اعراب ندارد. [برای بار چندم می گویم بین مبحث یوفولوژی و وجود موجودات صاحب فناوری یوفو با مبحث اساطیر ملل نباید خلط شود. ما بیشمار سند از چگونگی آیین های باستانی و کاهنان قدیم و پیشگویی بوسیله خدایان (دروغین) و .. در اختیار داریم که دین مردمان جهان باستان را بخوبی آشکار می نماید.] این موجودات در نظر گذشتگان رب النوع صور فلکی آسمان شب بودند و با آسمان شب ارتباط داشتند و اساس دین بابلی بر اساس ستاره پرستی و آسمان شب بوده است. شواهد در این باب حتی شاید بیش از حد تصور بعضی محققین غربی است. اما فقیر اکنون قصد دارم ابتدا بخش هایی از اسطوره انکی و نین خورسنگ را نقل نمایم. و سپس پس از بررسی نکته مهمی که مدنظر ماست. تفسیر جدیدی از دین بابلی و ارتباطش با آسمان شب ارايه دهم که در نوع خودش منحصر بفرد است. هر چند که هنوز این نظریه خام است و نیاز به بررسی شواهد بیشتر دارد. 

 

 

ادامه دارد...

 

 

 

@soltannasir

⭐️🌞🌜🌛🌚🌙

 

    { پیوند اسطوره با دین 284}

 

    { ذوالقرنین قرآن کیست ? 44 } 

  

 { نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 5} 

 

ادامه...👇

 

اما از ارتباط خاص انلیل با صورت فلکی عوا گاوران و انکی با صورت فلکی نهر و شاه تخته و کشتیدم سخن گفتیم.  ستاره سماک رامح یا نگهبان شمال جزوی از صورت فلکی عوا (گاوران) بوده است. و ستاره سهیل (سدویس) یا نگهبان جنوب که آب سرشت هم می باشد جزوی از صورت فلکی شاه تخته است.

 

اما از دانستن این موضوع چه عاید ما می شود ? 

 

 1⃣: دانستن این موضوع از آن جهت برای ما مهم است که هم می توانیم زمان ارتباط و احضار انلیل و انکی را توسط حلقه های رده بالای انجمن های مخفی دریابیم. و از طرف دیگر می توانیم زمان خاص تضعیف این موجودات را نیز استخراج کنیم.

زمان احضار مناسب آن هنگامی است که صورت فلکی مربوط در پهنه آسمان شب در جنوب کشور عراق در منطقه میان رودان مشاهده شود. مکان مناسب همان جنوب عراق در میان رودان است. 

اما زمان خاص تضعیفشان _با کمک علم اوفاق و علم تکسیر و.._ یکبار هنگامی است که هر کدام از این صور فلکی در پهنهٔ آسمان شب در جنوب میان رودان در حال ناپدید شدن باشند. (یعنی حداقل نیمی از صورت فلکی در آسمان شب دیده نشود) و دومین بار هنگامی است که صورت فلکی مورد نظر کاملاً ناپدید شده باشد و در آسمان شب دیده نشود. در واقع به اصطلاح قدما به عالم زیرین سفر نموده باشد. 

منتهی باید دقت نماییم در منتهی الیه عالم زیرین باشند. یعنی چه ? یعنی  فاصله ابتدای ناپدید شدن کامل یک صورت فلکی را در سال با فاصله پدیدار شدن بخش کوچکی از آن صورت فلکی  را بدست آوریم. زمان بدست آورده را به دو نیم تقسیم نماییم. آن هنگام بهترین زمان برای تضعیف ایزد کوکب مربوطه است. 

 

 

2⃣: همچنین دانستن این موضوع از منظر علم تنجیم نیز برای ما حائز اهمیت است.  

من باب مثال می دانیم که انلیل ایزد باد است و گاه بادهای شمال و شرق، به وی نسبت داده شده است. حال می توانیم این نکته را بررسی نماییم که در دوره ای که صورت فلکی عوا (گاوران) در پهنهٔ آسمان شب در خاورمیانه _علی الخصوص در جنوب میان رودان_ حضور دارد. میزان بادها چگونه است ? آیا بیشتر از زمانی است که صورت فلکی عوا در آسمان شب دیده نمی شود ? یا خیر ?! 

یا همانگونه که گفته شد انکی با ستاره سهیل و صورت های فلکی نهر و شاه تخته ارتباط تنگاتنگ دارد. در اسطوره انکی علاوه بر ایزد آب های شیرین ایزد خرد و دانش های بشری و سحر و جادو نیز می باشد. بنابراین می توانیم همین خصوصیات انکی را مرتبط با صورت فلکی نهر و شاه تخته بدانیم. در نتیجه اگر شخصی در جنوب کشور و در زمانی که صورت فلکی نهر و شاه تخته در پهنهٔ آسمان شب دیده می شود بدنیا بیاید می توانیم بگوییم که احکامی که بر صورت های فلکی نهر و شاه تخته و اندکی از کشتیدم جاری می شود و ما آن را از تطابقش با انکی بدست آوردیم بر وی (شخص بدنیا آمده) جاری است. یعنی وی می تواند در علوم بشری و سحر و جادو استعداد خوبی داشته باشد. البته باید توجه داشت که باید وضعیت هفت کوکب اصلی را نیز در زایچه فرد بررسی نمود.  

 

نکته 1: شاید یکی از دلایلی که در جنوب کشور و خط ساحلی خلیج همیشه پارس، ساحرین و علوم غریبه کاران توانمندی وجود دارد این باشد که صورت فلکی نهر و شاه تخته و ستاره سهیل در این مناطق در پهنهٔ آسمان شب به خوبی دیده می شود.  

 

نکته 2 : باید توجه داشته باشیم که بر خلاف آنچه که امروزه در میان عالمان به علم تنجیم رسم است که بیشتر وضعیت هفت کوکب اصلی را در زایچه بررسی می نمایند. در ازمنه پیشین و در نجوم باستانی ملل، برای هر کدام از صور  فلکی موجود در پهنهٔ آسمان شب، احکامی قائل بودند. و این موضوع در احادیث لسان اهل بیت نیز مورد تایید قرار گرفته است که ثوابت فلکی دارای احکام می باشند. بنابراین ما با دانستن احکام صور فلکی آسمان شب که جزو ثوابت هستند کارها توانیم نمود. 😊

یعنی می توانیم صور فلکی موجود در  آسمان زمان و مکان تولد خود و یا هر کسی را با کمک محاسبات علم هیئت و زیجات و یا نرم افزارهایی نظیر نرم افزار استاری نایت و ... بدست آوریم. آن هنگام می توانیم احکام آن صور فلکی را بررسی نماییم. 

 

نکته 1 از 2: باید توجه داشت که در باب مسئله گفته شده ما هنوز در اول راه هستیم و اینکه بتوانیم تک تک احکام صور فلکی آسمان شب را بدست آوریم و سپس احکام را در هزاران زایچه بسنجیم و بررسی نماییم. نیاز به سالها زمان و وجود عده ای منجم عاشق دارد. اما آنچه مسلم است این است که راهی است که باید برویم. زیرا هم در لسان اهل بیت ثوابت فلکی دارای احکام هستند هم در ستاره شناسی بدوی اما شیرین و بکر اعراب، ثوابت دارای احکام هستند هم در اساطیر و نجوم ملل مختلف. 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

⭐️🌝🌞🌚🌜🌛🌙

@soltannasir 

 

     {پیوند اسطوره با دین 283}

 

     {ذوالقرنین قرآن کیست ?43}

 

 {نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 7} 

 

 { نگاهی به جشن اکیتو در بابل قدیم 4}

 

ادامه...👇

 

{در هر شهری از شهرهای بابل خدایی ویژه و حامی آن شهر مورد توجه بیشتر بود. در هفتمین روز از سال نو، بت ها و تندیسه های خدایان شهرهای سیپر Sippar، کوت Kut، کیش kis، نیپور Nippur، اوروک Uruk و ... با مشایعت کاهنان ویژه _با مراسمی به بابل حمل می شد و در معبد بزرگ در کنار مردوک جای می گرفت. اما در کنار این مراسم، شاه وظایفی خاص داشت و آن انجام کارهایی بود که بدان کارها، خداوند از جهان زیرین باز می گشت.

در هشتمین روز، بت خداوند مردوک را در معبد در جایگاه ویژه ای قرار داده و در کنار او، بت های دیگر خدایان و الاهگان را برپا می داشتند. شاه ضمن مراسمی، دست بر دست مردوک نهاده و همهٔ خدایان و ایزدبانوان را به حضور او معرفی کرده و از آن پس انجمن مشاوره گونهٔ خدایان برگزار می گشت و کاهنان دگرباره یشت آفرینش را در ستایش مردوک همسرایی کرده و مراسم قربانی و بخورسوزی به انجام می رسید. 

آن گاه گردونهٔ زرین و ویژهٔ حمل و سواری مردوک را بر در معبد آورده و خداوند را بر آن می نشاندند و همهٔ خدایان و ایزدبانوان حاضر، در مشایعت گردونه روان می شدند. بزرگراهی از معبد اسگیل تا دروازه ی ایشتر Istar مسیر و عبور این جمع بود که سراسر آن را آذین بسته و در مجمرها مواد و صمغ های خوشبو دود کرده و مردم هلهله و شادی می کردند و در مقابل عبور خدایان مراسم بندگی به جا می آوردند.

پس از عبور از دروازه ی یاد شده، به وسیله ی قایق های آذین شده در کنار رود فرات که خدایان را بدانها سوار می کردند، عازم بیت_اکیتو Bit_Akitu می شدند. خانه ی اکیتو جایی مقدس بود که مراسم اصلی و نمادین در آن جا برگزار می شد و مراسم نمادین باروری یا ازدواج مقدس و نزدیکی، میان شاه به نمایندگی مردوک و کاهنهٔ بزرگ انجام می گرفت و آن گاه بود که هرگونه قید و بند خانوادگی، مذهبی، مدنی و اخلاقی برداشته شده و هرج و مرج عنان گسیخته ای، به ویژه از نظرگاه جنسی میان مردم انجام می گرفت. 😐(نوعی مراسم رایج که همراه با شور و جذبه و هرج و مرج اخلاقی بود، یعنی مراسم اُرجی orgy) 

از روز هشتم تا یازدهم، خدایان در بیت _اکیتو به سر می بردند و به تبع مراسم نمادین باروری که حاکی از نوعی جای گزینی هرج و مرج و آشوب بر نظم و قانون بود در معبد، مردم بیرون از معبد نیز چنان که اشاره شد همان رفتار می کردند. پس از سه روز، یعنی روز یازدهم از ماه نیسان، دوباره ضمن برگزاری تشریفاتی، مردوک و خدایان دیگر به بابل و معبد بزرگ خدایان برای تعیین سرنوشت و مقدرات سال نو و تصمیم گیری برگزار می شد. اینک دیگر مراسم نمادین که تکراری از یادمان های اساطیری آغازین بود تمام شده و نظام درست پیشین اعاده می گشت.

اشاراتی بسیار شایان توجه از چنین انجمنی، در فرگرد دوم وندیداد از اوستا آمده است. پس از تعیین سرنوشت جهان و مقدّرات آن، خدایان را به شهرهای خود برگردانده و مراسم پایان می یافت. هر چند در الواح بابلی، یاد و اشاره ای از روز سیزدهم نیست، اما این گمان که جشن و شادی و استراحت در پس روز دوازدهم رسم بود، دور از واقع به نظر نمی رسد. } (کتاب گاه شماری و جشن های ایران باستان اثر هاشم رضی صفحات 283 الی 287)

 

نکته مهم : خواننده گرامی توجه نماید که چگونه آیین های باستانی مشرکین بابلی نظیر اُرجی به حیات خود تا عصر جدید در انجمن های مخفی ادامه داده است. از سطور بالا بخوبی می توان دریافت که به موازات ایام نوروز، در سرتاسر جهان علی الخصوص خاورمیانه مراسم هایی نسبتاً مشابه با آنچه که مشرکین بابلی انجام می داده اند انجام می شود.  

 

 

ادامه دارد...

 

@soltannasir

⭐️

نویسنده مقالات کانال تلگرام سلطان نصیر بازدید : 123 پنجشنبه 15 فروردین 1398 نظرات (0)

@soltannasir 

 

     {پیوند اسطوره با دین 282}

 

     {ذوالقرنین قرآن کیست ?42}

 

 {نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 6} 

 

 { نگاهی به جشن اکیتو در بابل قدیم 3}

 

 

ادامه...👇

 

{هشت روز نخست، خود به دو دوره تقسیم می شد. در چهار روز نخستین _آماده سازی معبد اسگیل Esagila برای انجام مراسم بود که در پایان چهارمین روز، این آماده سازی با همسرایی کاهنان که یشت انوما_الیش Enuma_elis یا سرود آفرینش را همخوانی می کردند، اعلام می شد.  ( پ.ن :انوما_الیش Enuma_elis کلمات آغاز یشت آفرینش است که در الواح گلین بابلی برای ما باقی مانده است و در آن شرح اسطورهٔ پیکار مردوک عالی جناب ترین خدای بابلی در کسوت ان لیل Anlil بر تیامات Tiamat، مادر خدای مشهور تکوین بابلی که غول خدایی بزرگ و مظهر زیانکاری است شرح شده و پس از این پیروزی است که مردوک آفرینش جهان را نظام بخشیده و به فعل درآورده و انسان را می آفریند.)

آن گاه از روز پنجم است که مراسم جشن و شادی که همراه با بی بند و باری های جشن های باروری است آغاز می شود. شادی و همسرایی و ساز و نوا در معبد مذکور با مراسم ویژه یی از سوی کاهنان و خادمان معبد، همراه با نهادن مواد خوشبو در آتشدان ها و عود سوزها آغاز می شود. مراسم قربانی با سر بریدن گوسفندی که خون آن را به دیوارهای معبد می مالند، مفهومی نمادین دارد. آن گاه لاشهٔ گوسفند را به نشانهٔ دور کردن بلایا و آلام و همهٔ گناهانی که بندگان مردوک در طول سال انجام داده اند و بخشایش شان از سوی خداوند به رود می اندازند و این نظیر مراسم قربانی بز بلاگردان یا بز طلیقه The Scapeqoat میان یهودیان می باشد که در روز عید کفاره برگزار می کردند.

در چهارمین روز از ماه نیسان، یکی از مراسم اصلی و نمادین جشن برگزار می شد. در جنوب بابل، معبد بزرگ نبو Nabu یکی دیگر از خدایان بزرگ بابلی و پسر مردوک قرار داشت.

در این روز شاه ضمن انجام مراسم و شعایری به معبد نبو می رفت و تندیسهٔ خداوند پسر را از راه رود فرات به بابل حمل می کرد. باورهای اساطیری بر آن بود که این نبو می باشد که توسط او مردوک از اسارت در جهان زیرین رهایی می یابد. چنین مراسمی نمادین و کنایت آمیز دربارهٔ مذاهب اسرار و رموز میترایی و مذاهب آدونیس و تموز و ایشتار و اورفئوسی و ایزیس و اوزیریس و سیاوش نیز در جشن های باروری و بهاره انجام می شد که آزادی از قیود و اصول مدنی و اخلاقی و بی بندوباری و هرج و مرج هایی را همراه داشت.

در پنجمین روز، آثاری از آن چه که در ایران ضمن مراسم میرنوروزی باقی مانده و در صفحات پیشین شرحی از آن گذشت نمایانگر است. شاه که در رأس هیأتی از راه آب _بت و تندیسهٔ نبو را حمل می کرد، با مشایعت کاهنان وارد معبد اسگیل می شد و طیّ مراسمی برای تجدید بیعت با خداوند مردوک، قدرت خود را که از جانب خدا در سال گذشته به وی تفویض شده بود، واگذار می کرد. به این صورت که در پای پیکرهٔ بزرگ خداوند مردوک، عصای فرمانروایی و حلقهٔ پیمان و شمشیری را که نماد قدرت و مقام او بود، به یکی از بزرگ ترین کاهنان واگذار می کرد و کاهن اعظم نیز آن ها را پیش پای خداوند می نهاد. آن گاه کاهن به عنوان تنبیه و آگاهی، ضربه ای به صورت شاه وارد کرده و گوش او را گرفته، به عنوان خاکساری مقابل خداوند برده تا ضمن زانو زدن، گزارش کردار یک سالهٔ خویش را ارائه نماید.

آن گاه شاه با فروتنی گزارشی به پیشگاه خداوند عرضه کرده و می گوید مطابق با پیمان، در سال گذشته خلافی مرتکب نشده و گناهی نکرده و به خداوندی مردوک معتقد بوده و همهٔ رسوم و اوامر معهود را انجام داده است. پس کاهن اعظم که سخن گو و روابط مردوک است به شاه می گوید که خداوند اعترافات وی را شنیده و او را بخشیده و در مقام خود برای سالی دیگر ابقا کرده. 

پس رو به روی شاه ایستاده و دوباره با دست به گونهٔ شاه سیلی می زند. بر این سیلی زدن تفأل می کردند. اگر از چشم های شاه اشکی روان می شد، نشانهٔ آن بود که خداوند همچنان او را یاری می کند و در سال نو پیروزی با اوست؛ اما هرگاه اشکی روان نمی شد، حکایت از شکست شاه در سال جاری بود. } 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

⭐️⭐️

نویسنده مقالات کانال تلگرام سلطان نصیر بازدید : 108 پنجشنبه 15 فروردین 1398 نظرات (0)

@soltannasir 

 

     {پیوند اسطوره با دین 283}

 

     {ذوالقرنین قرآن کیست ?43}

 

 {نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 7} 

 

 { نگاهی به جشن اکیتو در بابل قدیم 4}

 

ادامه...👇

 

{در هر شهری از شهرهای بابل خدایی ویژه و حامی آن شهر مورد توجه بیشتر بود. در هفتمین روز از سال نو، بت ها و تندیسه های خدایان شهرهای سیپر Sippar، کوت Kut، کیش kis، نیپور Nippur، اوروک Uruk و ... با مشایعت کاهنان ویژه _با مراسمی به بابل حمل می شد و در معبد بزرگ در کنار مردوک جای می گرفت. اما در کنار این مراسم، شاه وظایفی خاص داشت و آن انجام کارهایی بود که بدان کارها، خداوند از جهان زیرین باز می گشت.

در هشتمین روز، بت خداوند مردوک را در معبد در جایگاه ویژه ای قرار داده و در کنار او، بت های دیگر خدایان و الاهگان را برپا می داشتند. شاه ضمن مراسمی، دست بر دست مردوک نهاده و همهٔ خدایان و ایزدبانوان را به حضور او معرفی کرده و از آن پس انجمن مشاوره گونهٔ خدایان برگزار می گشت و کاهنان دگرباره یشت آفرینش را در ستایش مردوک همسرایی کرده و مراسم قربانی و بخورسوزی به انجام می رسید. 

آن گاه گردونهٔ زرین و ویژهٔ حمل و سواری مردوک را بر در معبد آورده و خداوند را بر آن می نشاندند و همهٔ خدایان و ایزدبانوان حاضر، در مشایعت گردونه روان می شدند. بزرگراهی از معبد اسگیل تا دروازه ی ایشتر Istar مسیر و عبور این جمع بود که سراسر آن را آذین بسته و در مجمرها مواد و صمغ های خوشبو دود کرده و مردم هلهله و شادی می کردند و در مقابل عبور خدایان مراسم بندگی به جا می آوردند.

پس از عبور از دروازه ی یاد شده، به وسیله ی قایق های آذین شده در کنار رود فرات که خدایان را بدانها سوار می کردند، عازم بیت_اکیتو Bit_Akitu می شدند. خانه ی اکیتو جایی مقدس بود که مراسم اصلی و نمادین در آن جا برگزار می شد و مراسم نمادین باروری یا ازدواج مقدس و نزدیکی، میان شاه به نمایندگی مردوک و کاهنهٔ بزرگ انجام می گرفت و آن گاه بود که هرگونه قید و بند خانوادگی، مذهبی، مدنی و اخلاقی برداشته شده و هرج و مرج عنان گسیخته ای، به ویژه از نظرگاه جنسی میان مردم انجام می گرفت. 😐(نوعی مراسم رایج که همراه با شور و جذبه و هرج و مرج اخلاقی بود، یعنی مراسم اُرجی orgy) 

از روز هشتم تا یازدهم، خدایان در بیت _اکیتو به سر می بردند و به تبع مراسم نمادین باروری که حاکی از نوعی جای گزینی هرج و مرج و آشوب بر نظم و قانون بود در معبد، مردم بیرون از معبد نیز چنان که اشاره شد همان رفتار می کردند. پس از سه روز، یعنی روز یازدهم از ماه نیسان، دوباره ضمن برگزاری تشریفاتی، مردوک و خدایان دیگر به بابل و معبد بزرگ خدایان برای تعیین سرنوشت و مقدرات سال نو و تصمیم گیری برگزار می شد. اینک دیگر مراسم نمادین که تکراری از یادمان های اساطیری آغازین بود تمام شده و نظام درست پیشین اعاده می گشت.

اشاراتی بسیار شایان توجه از چنین انجمنی، در فرگرد دوم وندیداد از اوستا آمده است. پس از تعیین سرنوشت جهان و مقدّرات آن، خدایان را به شهرهای خود برگردانده و مراسم پایان می یافت. هر چند در الواح بابلی، یاد و اشاره ای از روز سیزدهم نیست، اما این گمان که جشن و شادی و استراحت در پس روز دوازدهم رسم بود، دور از واقع به نظر نمی رسد. } (کتاب گاه شماری و جشن های ایران باستان اثر هاشم رضی صفحات 283 الی 287)

 

نکته مهم : خواننده گرامی توجه نماید که چگونه آیین های باستانی مشرکین بابلی نظیر اُرجی به حیات خود تا عصر جدید در انجمن های مخفی ادامه داده است. از سطور بالا بخوبی می توان دریافت که به موازات ایام نوروز، در سرتاسر جهان علی الخصوص خاورمیانه مراسم هایی نسبتاً مشابه با آنچه که مشرکین بابلی انجام می داده اند انجام می شود.  

 

 

ادامه دارد...

 

@soltannasir

⭐️

نویسنده مقالات کانال تلگرام سلطان نصیر بازدید : 100 پنجشنبه 15 فروردین 1398 نظرات (0)

@soltannasir 

 

     {پیوند اسطوره با دین 281}

 

     {ذوالقرنین قرآن کیست ?41}

 

 {نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 5} 

 

 {نگاهی به جشن اکیتو در بابل قدیم 2}

 

ادامه...👇

 

هر ساله در ایام سیزدهم فروردین موجی از پیام ها درباره داستان نیمه افسانه ای پوریم در محیط مجاز منتشر می شود. پیشتر گفته ام و اکنون نیز می گویم مراسم سیزدهم فروردین هیچ ارتباطی به داستان نیمه افسانه ای پوریم ندارد. در گاهشماری یهودیان سیزدهم آدار با سیزدهم فروردین تطابق ندارد و این تاریخ اکثرا در ماه اسفند قرار می گیرد.

متاسفانه سالها پیش فردی به تطبیق اشتباه سیزدهم فروردین با سیزدهم آدار و واقعه پوریم پرداخت سپس یک سخنران معروف در چندین سخنرانی به این مسئله پرداخت و از آن تاریخ به بعد آنچنان این اشتباه در محیط های مجازی  پخش شد که هنوز اهلش موفق به تصحیح این اشتباه نشده اند.

اما به موازات نوروز باستانی ایرانی جمشیدی، بابلیان نیز مراسمی به نام جشن اکیتو داشتند که شباهت های بسیاری با نوروز ما دارد. این شباهت ها تا حدی است که برخی از محققین نظیر استاد مهرداد بهار ریشه نوروز ایرانی را هم در فرهنگ و تمدن میان رودان می دانند. اینکه نوروز باستانی ایرانی همان اکیتو میان رودانی است یا خیر، فعلاً موضوع بحث ما نیست و تحقیق درباره این مهم مجالی دیگر می طلبد. اما بدون شک شباهت مراسم نوروز ما با بابلی ها به حدی زیاد است. که نمی توان از این شباهت ها چشم پوشید. استاد مهرداد بهار نیز جزو ایران ستیزان و غربی های ناآشنا با فرهنگ ایران نبودند که بگویم از روی عناد چنین نظری داده اند. 

علی ای حال آنگونه که گفته شد بابلیان جشنی مشابه با نوروز ما ایرانیان داشته اند. جشن آنان دوازده روز به طول می انجامیده است و روز سیزدهم به استراحت می پرداختند. روز سیزدهم فروردین به احتمال بسیار قوی همان روزی است که قهرمان توحید در میان رودان یعنی حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام چون مردمان به خارج از شهر رفته بودند به شکستن بت ها می پردازند. بنابراین از این جهت برای ما مهم است و به نوعی عید محسوب می شود. 😊

پس از نگارش این مقدمه به نقل سخنان استاد هاشم رضی درباره جشن اکیتو می پردازیم : 👇

 

{ «اکیتو، مراسم بهاری سال نو در بابل قدیم و همانندی آن با روزهای دوازده گانه نوروزی و روز سیزدهم که اختتامیه جشن بهاری بوده است.» 

 

 

هر سال به موجب اسناد باقی ماندهٔ بابلی به روی الواح، در آغاز بهار، مراسم سال نو به مدت یازده یا دوازده روز به طول می انجامید که از آن به عنوان اکیتو Akitu یاد شده و بر مبنای برخی همانندی ها که در مراسم زگموگ Zagmuk و ساکئا Sacea در بین النهرین شایع بود، آن را با نوروز مقایسه کرده اند. اما از سویی دیگر، بنابر نظر پژوهشگر فقید مهرداد بهار، (کتاب جستاری چند در فرهنگ ایران ص 209) ریشهٔ جشن نوروز مربوط به تمدن ها و فرهنگ مردم بین النهرین است. این جشن بهاره در آغاز هر بهار در شهرهای بین النهرین برگزار می شد که در اصل مراسم باروری و جنبه ای تمثیلی از زایش و رویش در طبیعت به شمار می رفت که اوج مراسم آن، ازدواج مقدس بود و در ضمن آن، فرمانروای هر شهری در آغاز، و در دوران های بعدی که حکومت مرکزی شکل گرفت، پادشاه کشور به عنوان جانشین و نمایندهٔ خداوند مردوک از سویی _ و زوجه و همسر یا نمایندهٔ الهه و زن خدایی که کاهنهٔ بزرگ معبد بود و نماینده و معرّف همسر خداوندگار محسوب می شد، طی مراسمی نزدیکی می کرد.

در بابل، مراسم بهارهٔ سال نو، از روز اول ماه نیسان Nisanu که مطابق با اواخر اسفند و اوایل بهار ایرانی است آغاز می شد. در ایران نیز این تداخل وجود داشت و در کهن ترین سند مکتوب، یعنی یشت سیزدهم /فروردین یشت احتساب کبیسه و پنجه، آغاز مراسم به شمار می رفت. مراسم جشن اکیتو در بابل به دو بخش تقسیم می شد: بخش نخست، هشت روز اول بود که در شکل نمادین و تمثیلی، دورانی است که خداوندگار در جهان زیرین در بند و اسارت بوده است.

قسمت دوم رهایی خداوند مردوک و اجرای مراسم مقدس زناشویی و باروری بوده است. به صورتی، هر چند نه بر بنیاد تطبیق و مقایسه، جشن بهاره و نوروز هم به دو بخش تقسیم می شد که شرح آن گذشت. } 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

⭐️⭐️⭐️

نویسنده مقالات کانال تلگرام سلطان نصیر بازدید : 133 پنجشنبه 15 فروردین 1398 نظرات (0)

@soltannasir 

 

     {پیوند اسطوره با دین 280}

 

     {ذوالقرنین قرآن کیست ?40}

 

 {نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی در آسمان شب 4} 

 

 { نگاهی به جشن اکیتو در بابل قدیم 1}

 

 

این دروس را با آیاتی از سورهٔ مبارکه انبیا و داستان قهرمان توحید در میان رودان یعنی حضرت ابراهیم خلیل اللّه آغاز می کنیم : 👇 

 

{وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ ﴿۵۱﴾

 

و در حقيقت پيش از آن به ابراهيم رشد [فكرى]اش را داديم و ما به [شايستگى] او دانا بوديم (۵۱)

 

إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ ﴿۵۲﴾

 

آنگاه كه به پدر خود و قومش گفت اين مجسمه ‏هايى كه شما ملازم آنها شده‏ ايد چيستند (۵۲)

 

قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ ﴿۵۳﴾

 

گفتند پدران خود را پرستندگان آنها يافتيم (۵۳)

 

قَالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۵۴﴾

 

گفت قطعا شما و پدرانتان در گمراهى آشكارى بوديد (۵۴)

 

قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ﴿۵۵﴾

 

گفتند آيا حق را براى ما آورده‏ اى يا تو از شوخى‏ كنندگانى (۵۵)

 

قَالَ بَلْ 👈ربُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ👉 وأَنَا عَلَى ذَلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿۵۶﴾

 

گفت [نه] بلكه پروردگارتان پروردگار آسمانها و زمين است همان كسى كه 

👈 آنها را پديد آورده است و من بر اين [واقعيت] از گواهانم (۵۶)

 

وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ ﴿۵۷﴾

 

و سوگند به خدا كه پس از آنكه پشت كرديد و رفتيد قطعا در كار بتانتان تدبيرى خواهم كرد (۵۷)

 

فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ ﴿۵۸﴾

 

پس آنها را جز بزرگترشان را ريز ريز كرد باشد كه ايشان به سراغ آن بروند (۵۸)

 

قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۵۹﴾

 

گفتند چه كسى با خدايان ما چنين [معامله‏ اى] كرده كه او واقعا از ستمكاران است (۵۹)

 

قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ ﴿۶۰﴾

 

گفتند شنيديم جوانى از آنها [به بدى] ياد میکرد كه به او ابراهيم گفته مى ‏شود (۶۰)

 

قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ ﴿۶۱﴾

 

گفتند پس او را در برابر ديدگان مردم بياوريد باشد كه آنان شهادت دهند (۶۱)

 

قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ ﴿۶۲﴾

 

گفتند اى ابراهيم آيا تو با خدايان ما چنين كردى (۶۲)

 

قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ ﴿۶۳﴾

 

گفت [نه] بلكه آن را اين بزرگترشان كرده است اگر سخن مى‏ گويند از آنها بپرسيد (۶۳)

 

فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۶۴﴾

 

پس به خود آمده و [به يكديگر] گفتند در حقيقت‏ شما ستمكاريد (۶۴)

 

ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ ﴿۶۵﴾

 

سپس سرافكنده شدند [و گفتند] قطعا دانسته‏ اى كه اينها سخن نمى‏ گويند (۶۵)

 

قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ ﴿۶۶﴾

 

گفت آيا جز خدا چيزى را مى ‏پرستيد كه هيچ سود و زيانى به شما نمى ‏رساند (۶۶)

 

أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۶۷﴾

 

اف بر شما و بر آنچه غير از خدا مى ‏پرستيد مگر نمى‏ انديشيد (۶۷)

 

قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْ صُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ ﴿۶۸﴾

 

گفتند اگر كارى مى ‏كنيد او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى دهيد (۶۸)

 

قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ ﴿۶۹﴾

 

گفتيم اى آتش براى ابراهيم سرد و بی ‏آسيب باش (۶۹)

 

وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ﴿۷۰﴾

 

و خواستند به او نيرنگى بزنند و[لى] آنان را زيانكارترين [مردم] قرار داديم (۷۰) } (سورهٔ مبارکه انبیا آیات 51 الی 70) 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

👿👹👺

نویسنده مقالات کانال تلگرام سلطان نصیر بازدید : 163 پنجشنبه 15 فروردین 1398 نظرات (0)

تصویری از کیهان شناسی بابلی {اندیشه های متعدد کیهان شناسی در دوره های مختلف تاریخ بین النهرین جریان داشته اند. گویی دیدگاه ابتدایی سومری از کیهان شناسی، تقسیم جهان به دو قسمت شامل «ان an» (آسمان) و «کی» ki (زمین، شامل جهان زیرین) بوده است. آنها در اصل یکپارچه و صرفاً سکونتگاه خدایان بوده اند که در زمانهای نخستین از یکدیگر جدا گشته اند. احتمالاً این جدایی منجر به احساس نیاز به وجود مکانی برای سکونت بشر شده است. کرهٔ زمین به شکل یک عرصهٔ مستطیلی شکل با چهارگوشه تلقی می شد و این تصور حداقل به عنوان ظاهری کلیشه ای تا زمانهای بسیار دورتر، دوام پیدا کرده است. از طرف دیگر، با توجه به لوحی که نقشهٔ جهان را نشان می دهد، بابلی ها زمین را همچون صفحه ای مسطح در نظر می گرفتند که دریای شور آن را احاطه کرده بود. هشت نگو nagu (منطقه) ورای دریای گسترده شده بود که یکی از آنها جایگاه اوت_نپیشتی (همتای حضرت نوح نجی الله در اساطیر میان رودان) Ut_napisti بازمانده سیل بزرگ بوده است. بنابر دیگر منابع، اپسو apsu abzu در زیر جهان و در زیر آن، جهان زیرین قرار داشته که ورودی آن را یک جفت دروازهٔ چفت شده...} ادامه...👇 @soltannasir

نویسنده مقالات کانال تلگرام سلطان نصیر بازدید : 460 پنجشنبه 15 فروردین 1398 نظرات (0)

تصویر مسیر و جایگاه انلیل و آنو و انکی در آسمان شب. 

{در فرضیهٔ سه طبقه بودن آسمان، انو Anu، بالاترین طبقه را اشغال کرده است. «راه انو Anu»، مسیر عمودی افق شرقی بین «راههای» انلیل Enlil و ائا Ea (انکی Enki) است که به ترتیب در شمال و جنوبش قرار می گیرند.}(کتاب فرهنگنامهٔ خدایان، دیوان و نمادهای بین النهرین باستان مدخل انو صفحات 57 و 58) 

 

انلیل برابر با صورت فلکی عوا است. در متون پهلوی ما ستاره هفتورنگ برابر با سماک رامح در این صورت فلکی سپاهبد یا نگهبان شمال است.

 

انکی در نقطه مقابل انلیل در جنوب قرار دارد. به این نکته در لوح پنجم انوما الیش، تلویحاً اشاره شده است. بنا به آنچه پیشتر نشان دادیم انکی با صورت فلکی نهر و بخشی از صورت فلکی شاه تخته و احتمالا کشتیدم ارتباط دارد. و در متون پهلوی ما ستاره سدویس برابر با سهیل سپاهبد نیمروز (نگهبان جنوب) است. 

 

اما مسیر و جایگاه آنو در این تصویر در میانه است. به نظر فقیر به احتمال قوی آنو با ستاره ونند (نسر واقع) که در اساطیر ایرانی نگهبان خاور (غرب) می باشد مرتبط است. احتمالا این ایزد پیشاتاریخی در میان رودان با صورت فلکی جاثی و شلیاق مرتبط بوده است. 

 

@soltannasir

نویسنده مقالات کانال تلگرام سلطان نصیر بازدید : 155 پنجشنبه 15 فروردین 1398 نظرات (0)

تصویر انکی نشسته بر تخت احتمالا در معبد ا_آبزو 

 

ادامه...👇

 

{...یا به گونه ای دیگر، او پرنده _انسانی bird_man را که در پس او به عنوان زندانی تحت حفاظت آورده می شود و یا آنکه یک دیو _شیر lion_demon را نگاه داشته است.

این احتمال وجود دارد که خدایان دیگر و به احتمال قوی وزیر «انکی» یعنی ایسیمود Isimud، آنها را وارد صحنه کرده باشند. گاهی انکی به صورت نشسته در بنایی، ابزو abzu، یا حتی در زیارتگاه إ_آبزو E_abzu که پیرامونش با کانالهای آب احاطه شده، نشان داده می شود.

در نمادسازی دوران آشوری، بابلی و کاسی، چهارپای ائا Ea، بز_ماهی goat_fish بود (نشان صورت فلکی جدی) از دیگر نمادهای این خدا، چوبدستی خمیده ای بود که سرش، سر قوچ بوده و همچنین لاک پشت turtle می باشد. }(کتاب فرهنگنامهٔ خدایان و دیوان بین النهرین باستان صفحات 128 و 129 )

 

@soltannasir

نویسنده مقالات کانال تلگرام سلطان نصیر بازدید : 166 پنجشنبه 15 فروردین 1398 نظرات (0)

تصویر انکی سومری یا اآ Ea اکدی ایزد آب های شیرین و زیر زمین با دو نهری که از شانه های وی جاری است که وی را با صورت فلکی نهر و قسمت فوقانی صورت فلکی کشتیدم و بخشی از صورت فلکی شاه تخته مرتبط می نماید.

 

 

ادامه...👇

 

{ بخصوص در حماسه های اتره هسیس Atra hasis و گیلگمش Gilgames، او بخشی از وجود انسان را علیه خدایان برانگیخت و بشر را برای فرار از سیل بزرگ Flood که با تصمیم خدایان دیگر فرستاده شده بود، یاری نمود. او در شعر سومری «اینانا Inana و انکی Enki»، مه me را با در نظر گرفتن تمامی جوانب زندگی بشر،کنترل کرده و نقش وی ساماندهی دقیق تمام صورتهای جهان متمدن می باشد.

انکی Enki در هنر به شکل خدای نشسته ای با ریش بلند و کلاهی با شاخهای فراوان نشان داده می شود که ردای بلند چین داری به تن دارد. 

نهرهای آب از بازوانش تا زمین جریان دارند و گاهی ماهیهای fish کوچکی در این ریزش آب، شناور هستند. وی بیشتر مواقع در حال پذیرش عابدان یا حاملان پیشکشها نشان داده می شود. } 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

نویسنده مقالات کانال تلگرام سلطان نصیر بازدید : 106 پنجشنبه 15 فروردین 1398 نظرات (0)

تصویر ستاره سُهیل (سدویس)

در ادبیات پهلوی، علاوه بر ستاره سدویس دریایی نیز با همین نام موجود است. 

 

{ سدویس (دریا) 

 

فارسی میانه : sadwes؛ اوستایی : sata.vae sa ؛ نام دریایی است که میان دریای فراخکرد و دریای پودیگ قرار دارد. پودیگ از راه این دریا به فراخکرد راه دارد. هر ناپاکی و شوری و آلودگی که از دریای پودیگ به دریای فراخکرد گرد آید، رود، به وسیله بادی تند به دریای سدویس باز زده می شود و فقط بهره پالوده و پاک آن به دریای فراخکرد و چشمه اردویسور می رسد. بند دریای 👈سدویس به سدویس ستاره بسته است که دریاها و ناحیت نیمروز در پاسبانی اوست. دو باد فرودآهنج و برآهنج که از فراز دریای سدویس بر می خیزند، باعث جزر و مد می شوند. پنجمین دیدار زرتشت با سپندارمذ امشاسپند، مینوی کشورها، استان ها و روستاها در دریای سدویس بر گریوه دمندان رخ داد. از این دریا در اوستا نامب برده نشده است. طبق مینوی خرد، کنگدز در سوی مشرق نزدیک دریاچه سدویس است. مرحوم بهار آن را همان دریای عمان می داند. } (فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایهٔ متون پهلوی صفحه 266) 

 

پ ن : در آسمان دریای عمان ستاره سهیل (سدویس) به خوبی قابل رویت است.

 

@soltannasir

https://t.me/soltannasir/2387

 

مقاله راهنمای دیدار هفت ستاره درخشان آسمان شب 

منبع : سایت علمی بیگ بنگ 

 

در این مقاله به رصد ستاره سهیل در عرض های جنوبی (نزدیک به سواحل نیلگون خلیج همیشه پارس) فلات ایران توجه نمایید.

 

@soltannasir

تصویر صور فلکی جنوبی آسمان شب به نقل از کتاب نجوم به زبان ساده

 

رنگ زرد💛 صورت فلکی شکارچی یا جبار است که در میان رودان نینورتا نامیده میشده است. 

رنگ نارنجی🧡 صورت فلکی کلب اکبر یا سگ شکارچی است.

رنگ آبی نیلی 💙 صورت فلکی شراع است که احتمالا سکویی است که انکی سومری پای خویش را بر روی آن گذاشته است.

رنگ آبی فیروزه ای💧صورت فلکی کشتیدم است. 

رنگ بنفش💜 صورت فلکی شاه تخته است. ستاره سهیل یا نگهبان جنوب در این صورت فلکی قرار دارد. احتمالا در نزد سومری ها ستاره سهیل جزوی از پای چپ انکی بوده است و پای راست وی صورت فلکی کشتیدم می باشد. و صورت فلکی نهر که با رنگ صورتی 💓 در تصویر می بینید. از دو شانه انکی گذر می نماید. 

اما بخش اصلی صورت فلکی شاه تخته (حمال)💜  اوسمو وزیر انکی است.

رنگ قرمز❤️ صورت فلکی سیمرغ است که یک صورت فلکی نسبتاً متاخر است. این صورت فلکی ممکن است سر انکی باشد. یا ممکن است پرنده ای باشد که در بالای نهر جاری از دو شانه انکی قرار دارد. این امکان هم وجود دارد که پرنده ای که در نگاره انکی مشاهده می نماییم صورت فلکی قیطس (سرخابی) باشد. رنگ سبز💚 هم صورت فلکی خرگوش در زیر پای انکی است. 

 

@soltannasir

تعداد صفحات : 29

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3004
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 119
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 477
  • آی پی دیروز : 163
  • بازدید امروز : 1,294
  • باردید دیروز : 440
  • گوگل امروز : 31
  • گوگل دیروز : 46
  • بازدید هفته : 2,725
  • بازدید ماه : 2,725
  • بازدید سال : 101,263
  • بازدید کلی : 1,169,701